چکیده:
همان طور كه «كلام» يا آن چه گفته مي شود اهميت دارد، توجه به «سكوت» يا «ناگفته هاي متن» نيز حائز اهميت است؛ به ويژه با توجه به اين نكته كه ممكن است مقصود اصلي در همين «سكوت ها» نهفته باشد. بنابراين، در اين مقاله موضوع «سكوت» در متون ادبي و به ويژه ادبيات داستاني و چگونگي ايجاد آن در متن بررسي شده است. از طرفي، اهميت توجه به اين «سكوت ها» نيز تبيين و تشريح شده است؛ اما چون «سكوت» ابعاد و اشكال متنوع و گوناگوني به خود مي گيرد، اين موضوع از ابعاد متفاوت و با توجه به ديدگاه هاي نظريه پردازان صاحب نام در حوزه هاي گوناگون تحليل شده است. بنابراين، ابتدا با استفاده از نظريات پير ماشري و لويي آلتوسر، ارتباط بين ناگفته هاي متن و ايدئولوژي بحث و بررسي شده است. سپس، ارتباط ميان گفتار و نوشتار با غياب و سكوت مطرح شده و ضمن آن به موضوع «ناخودآگاه» متن و استقلال آن اشاره شده است. در ادامه، به احتمال وجود متن يا متون ديگري غير از متن اصلي پرداخته شده و پس از آن نابسندگي و نارسايي زبان براي بيان افكار و احساسات افراد و گروه هاي خاص تحليل شده است. در انتها نيز موضوع «سكوت» در ادبيات اقليت و پسااستعماري تشريح شده است.
خلاصه ماشینی:
"صداهای سکوت بررسی تحلیلی تک صدایی ، چندصدایی ، و سکوت در متون ادبی با تکیه بر رویکردهای مهم ادبی مدرن و پسامدرن محمدرضا سهرابی * چکیده همان طور که «کلام » یا آن چه گفتـه مـی شـود اهمیـت دارد، توجـه بـه «سـکوت » یـا «ناگفته های متن » نیز حائز اهمیت است ؛ به ویژه با توجه به این نکته که ممکـن اسـت مقصود اصلی در همین «سکوت هـا» نهفتـه باشـد.
٣. ٢ ناخودآگاه متن اما سؤالی که در این جا مطرح می شود این است که اطلاق اصلی و فرعـی بـر اسـاس چـه معیاری است ؟ آیا متن اصلی متنی است که به آن چه مدنظر نویسنده است نزدیک تر است یا بالعکس متنی است که استقلال خود را حفظ می کند و اجازه نمی دهد نویسنده نظر خود را بر آن تحمیل کند؟ چون متن همچون آگاهی محاط است به حاشیه های پنهانی و نهفتـه در پشت آن ، که دریدا از آن ها به «ناخودآگاه مـتن » تعبیـر کـرده اسـت و گـاهی مـتن چیـزی می گوید که نه تنها مدنظر نویسنده نبوده ، بلکه در تضاد با آرا، اعتقادات ، و به معنی دقیق تـر ایدئولوژی اوست : در خواندن یک متن ، همواره نسبت ها در روابطی کشف می شوند که نویسـندة مـتن از آن بی خبر بوده و بدان ها التفاتی نداشته ؛ این نسبت ها و روابط در زبانی شـکل گرفتـه انـد کـه نویسنده از آن استفاده کرده ، بی آن که از عناصری که التفاتی بدان هـا نداشـته ، بـاخبر باشـد."