چکیده:
از منظر هاجسن، تمدن اسلامی در گذشته مسلمانان نه یک سلسله رخدادهای گسسته از هم، بلکه زنجیرهای از حوادث بههمپیوسته است که در یک هماهنگیِ کلان و پیوستگی تاریخی رخ میدهد و برخوردار از یک روح در میان فرهنگها و ملتهای مختلف در دورههای تاریخی است. پیوستگی تمدنی در هر دوره همواره در پرتو یک عنصر برجسته در آن دورۀ زمانی و مکانی شکل میگیرد. با وجود اینکه این عنصر و یا عناصر هویتبخش در گذشته تمدن اسلامی متغیر و متنوع بوده، ولی همه مسلمانان دارای عناصر مشترکی نیز بودهاند که پیوستگی در تمدن گذشتۀ مسلمانان را موجب گشته است. مهمترین و برجستهترین این عناصر، قرآن بهمثابه یک متن ایمانی مشترک، پیامبر اسلام بهعنوان یک الگوی جامع در مقیاس اجتماعی و تمدنی و ذهنیت و عقلانیت ایمانی و اجتماعی مشترک میان مسلمانان بوده است. در این مقاله تلاش شده است نظریه تمدنی هاجسن از منظرهای مختلف تبیین و بررسی گردد.
خلاصه ماشینی:
البته باید بدین نکته هاجسن افزود که عامل رویکرد تمدنی در میان مسلمانان تنها آیاتی نبوده است که انگیزههای دینی و روحی را در میان مسلمانان برای ساخت تمدن تقویت میکرده است، بلکه نگرش جامع به دین و اینکه دین باید بهگونهای جامع تحقق یابد و نباید میان دین و دنیا تفکیک کرد و نیز در مواجهه با تمدنها باید از رفتارهای غیرتمدنی پرهیز داشت، همه اینها مجموعهای را آفریدند که مسلمانان را در مهندسی تمدنی در طول تاریخ اسلام انگیزهمند کرد و مسیر رسیدن به کلان اجتماع اسلامی را برای مسلمانان آسان ساخت.
اسلامیبودن تمدن هاجسن در آغاز کتاب اعجاز اسلام این پرسش مهم را مطرح میکند که چگونه میتوان جامعهای را براساس تعبد و سرسپردگی به اوامر الهی برساخت؟ آنگاه در پاسخ میگوید اساسا برنامهریزی آگاهانه و آرمانگرایانه نقش مهم و مستقیمی در تکامل اجتماعی مسلمانان نداشته است، با اینهمه وجود آرمانهای اسلامی، تفاوتی بسیار تعیینکننده میان جامعه اسلامی و جامعه پیش از اسلام ایجاد کرده است (see: ibid.
عوامل و فرایند پیوستگی در تمدن اسلامی هاجسن در همه پژوهشهای خود در پی پاسخ به این پرسش است که اگر مسلمانان در طول تاریخ بسیار متنوع و متفاوت بودهاند، پیوستگی اسلامی در میان مسلمانان پراکنده چگونه حاصل شده است؟ در دورههای مختلف اسلامی، با وجود آنکه جامعه به لحاظ فرهنگی متعدد و متنوع بوده است و بهرغم آنکه حتی هیچ شهری نیز مرکزیت فرهنگی و تمدنی نداشته است، تمدن اسلامی از هم نگسست و وحدت اسلامی در دارالاسلام از میان نرفت (see: ibid, Vol. 2: 9-11).