چکیده:
خودشناسي به عنوان يكي از فضيلتهاي محوري در اغلب اديان و فرهنگها، در اثر تصريحات ويتگنشتاين به چالش كشيده شده است. وي با رد ثنويت جسم و ذهن و همچنين مغز و جسم، و رد داننده و دانسته در شناخت عالم ذهن، و در عين حال عدم پذيرش تحويلي نگري رفتار گرايانه در تجارب روانشناختي، گزاره هاي اول شخص مفرد زمان حال در خصوص خود را نه توصيفات درون نگرانه، بلكه ابراز طبيعي احساسات در قالب نظام نمادين و ياد گرفته شده زبان مي داند. وي هم شك و هم يقين را در اين گزاره ها رد مي كند زيرا در آنها شناختي وجود ندارد كه تابع ابزارها و شرايط شناخت باشد. اين خطا از نظر ويتگنشتاين ناشي از تعميم قواعد حاكم بر شناخت عالم عين به حالتهاي روانشناختي است. از دگرسوي، مفهوم سازيها و پژوهشها در زمينه ماهيت و كاركرد خودشناسي در روانشناسي، اهميت آن را در برداشتي متداول به ميان آورده است. بر مبناي ديدگاه ويتگنشتاين تجارب درون رواني، خود عين آگاهي اند و آگاهي از آنها به مهارتي نياز ندارند، اما يافته هاي روانشناختي نشان مي دهند عدم آگاهي از تجاربي كه عين آگاهي اند نياز به مهارت دارد، مهارتي مخرب و متداول كه به بيگانگي از خود منتهي مي شود. از اين روي، خودشناسي شناسايي و خنثي سازي عادتهاي نمادين در جهت گريز از تجارب روانشناختي معنا خواهد يافت كه ماهيتاً زير نمادين اند و اين امر به انسجام تصريحات ويتگنشتاين با تفسيري از يافته هاي روانشناختي در خصوص خودشناسي مي انجامد.
خلاصه ماشینی:
"" عوامل خطا در مفهوم خودشناسی و توصیف دنیای ذهن تطابق دنیای عین و شناخت آن به دنیای ذهن و شناخت آن، به عنوان یک خطا از دید ویتگنشتاین در اثر این عوامل ایجاد می شود: نخست، صیغه اول شخص مفرد همان چیزی را بیان می کند که در صیغه سوم شخص به شخص ثالث.
ما یاد می گیریم گفتار کسی را که چنین رفتاری دارد و می گوید درد دارم، مانند ناله اش معیاری برای درد او بدانیم، اگر چه تظاهر نیز در این فضا قابل یادگیری است" (هکر، 1997، ص 57).
آنچه در این یافته ها بدست آمده چیست و چگونه می توان آنها را بر اساس تصریحات ویتگنشتاین تعبیر کرد؟ چگونه آنچه ویتگنتشتاین در خصوص فرایند طبیعی و ارتجالی زبان و خودشناسی مطرح می کند می تواند در تبیین یافته های مورد اشاره در خصوص ماهیت وکارکرد خودشناسی به کار رود؟ نخست، همانگونه که ویتگنشتاین تصریح کرده است، زبان پدیده ای اجتماعی است که جایگزین ابراز احساسات و افکار می شود که به طور فطری و طبیعی در قالب زبان بدن، حسهای بدنی و احشایی، و حرکت ابراز می شوند.
مهارتهای مخرب و بیگانگی با خود حال بر اساس آمیزش نمادها با تجارب واقعی، ارزیابی نمادها، گریز از نمادهای همخوان با تجارب منفی، و دلیل تراشی برای جنگ با و گریز از خود، چه رخ می دهد؟ بر این اساس، همانگونه که ویتگنشتاین تصریح کرد "من به هیچ مهارتی نیاز ندارم تا خودم بفهمم درد می کشم یا می ترسم" ، اما برای اینکه نفهمم درد می کشم یا می ترسم، و یا با دردم مقابله کنم به مهارت نیاز دارم.
New York: Paulist Press (Original work published 1577)."