چکیده:
نقد ادله نظري و قياس منطقي را در آثار بسياري از اهل عرفان مي توان يافت. برخي چون ابن عربي در آثار مختلف خويش قواعد منطق و قياس را براي سطح معيني از معرفت، اموري لازم و درست دانسته اند، ولي براي معرفت مطلوب عارفانه راه هاي ديگري را تبيين كرده اند. برخي هم در شعر و نثر، اين قواعد و ادله را نارسا و رهزن معرفت شمرده اند. گرچه مي توان بعضي از نوشته ها و ديدگاه ها را حمل بر مبالغه هاي اديبانه دانست، ولي هستند عارفاني كه با بيان ادله اي به نفي ادله پرداخته اند. ابن فناري در فصل سوم از فصول مقدمه مصباح الاُنس، نُه وجه را براي متعذر بودن و نارسايي ادله نظري در معرفت حقايق اشيا، بدان گونه كه در علم حق تعالي هستند، ذكر كرده است. اين مقاله به همه وجوه نه گانه ابن فناري پاسخ مي دهد و در پايان به جمع بندي ديدگاه قونوي و ابن فناري و بيان پيامدهاي غريب آن مي پردازد.
خلاصه ماشینی:
"براین اساس اگر عارفی در پی آن است که به حقایق عینی اشیا و از همه والاتر و بالاتر به حقیقت حق تعالی وصول یابد، باید در پی ادراک حضوری و معرفت شهودی باشد، ولی سخن در آن است که آیا بار یافتن به شهود و علم حضوری در عرصۀ دشوار و رفیعی چون معرفت حق تعالی، جز با آشنایی عمیق حصولی و ممارست علمی نظری و شناخت دقیق و تفکیک مفاهیم حقیقی و اعتباری و مرزبندیهای آن ها و تبحر در دسته بندی ظریف لایه های پیچیدة انواع ادراکات ، قابل دستیابی است ؟ به باور ما پاسخ منفی است !
کدام عارف واصلی را میتوان یافت که بخواهد و یا بتواند چنین فراغت قلبی را فراهم کند و اگر کسی چنین ادعایی داشته باشد، چگونه و با چه شیوه ای میتواند با کنار نهادن علوم و قوانین ، یافته های حضوری خود را به دیگران عرضه کند و یا حتی نزد خودش هم آن یافته ها را تدوین و تنقیح کند؟ استدلال های قیاسی و علم حصولی در نبوت عامه و خاصه نکتۀ دوم : آنکه توصیۀ قونوی بر پیروی سالکان مبتدی از پیامبران و وارثان ایشان ، جز با تکیه بر ضوابط و قواعد استدلالی و نظری ممکن نیست ؛ چرا که هم نبوت عامه و هم نبوت خاصه و تعیین مصداق عینی پیامبر در هر عصر، جز با استدلال های قیاسی و علم حصولی اثبات نمیشود، چه رسد به شناخت وارثان علم و حال مقام پیامبران ."