چکیده:
در سده های اخیر و در پی ارتباط ایرانیان با ممالک غربی و تلاش بـرای مـدرنیزه کردن ایران در عرصه های مختلف صنعتی ، نظامی ، آموزشی و فرهنگی و همچنین آشنایی روشن فکران ایرانی با اندیشه ورزان غربـی ، اندیشـه هـای مـدرن در همـة عرصه های زندگی ما ایرانیان از جمله هنر و ادبیات تاثیر بسیار شگرفی بـر جـای می گذارد. شعر امروز ایران نیز در دورة مشروطه با نوجویی های شـاعرانی چنـد، راه خود را به سوی تغییر و تحول آغاز می نماید، تا اینکه «نیمایوشیج » بـه عنـوان «پدر شعر نو» پارسی ، سنگ بنای جدیدی در عرصة شعر فارسی مـی گـذارد کـه بعدها هم فکران و پیروان او این راه را ادامه مـی دهنـد؛ امـا بـا پیچیـده تـر شـدن مناسبات سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی و آشنایی برخی از روشنفکران و مترجمـان با شعر مدرن جهان ، عـده ای از شـاعران پـا را از سـنت شـکنی هـای نیمـا فراتـر می گذارند و یک سره سـاختار شـعر نیمـایی را بـرهـم مـی زننـد و در پـی ایجـاد جریان های تازه ای در شعر امروز برمی آیند. پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی بـه این پرسش است که آیا آشنایی منوچهر آتشی (سورنا) بـا ادبیـات مـدرن غـرب باعث تاثیرپذیری وی از آن نوع ادبیات و بازتاب آن اندیشـه هـا و ویژگـی هـا در شعر و اندیشه اش شده است یا خیر؟ و اگر پاسخ مثبت است ، این آشنایی تا چـه حد بر شعر آتشی تاثیرگذار بوده است ؟ نتیجه گیری مقاله آن است که آشنایی منوچهر آتشی با ادبیات و شاعران غـرب بر شعر و اندیشة او تغییرات محسوس و بنیادینی به وجود آورده است ؛ به گونه ای که با بهره گیری از این نگاه و بینش تازه نسـبت بـه جهـان ، او تبـدیل بـه یکـی از شاعران پیشرو این عرصه در شعر فارسی شده است و این تاثیرات هم در سـطوح زبانی (صوری ) و هم در سطوح محتوایی شعر او چشم گیر است .
خلاصه ماشینی:
"شعر امروز ایران نیز در دورة مشروطه با نوجویی های شـاعرانی چنـد، راه خود را به سوی تغییر و تحول آغاز می نماید، تا اینکه «نیمایوشیج » بـه عنـوان «پدر شعر نو» پارسی ، سنگ بنای جدیدی در عرصة شعر فارسی مـی گـذارد کـه بعدها هم فکران و پیروان او این راه را ادامه مـی دهنـد؛ امـا بـا پیچیـده تـر شـدن مناسبات سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی و آشنایی برخی از روشنفکران و مترجمـان با شعر مدرن جهان ، عـده ای از شـاعران پـا را از سـنت شـکنی هـای نیمـا فراتـر می گذارند و یک سره سـاختار شـعر نیمـایی را بـرهـم مـی زننـد و در پـی ایجـاد جریان های تازه ای در شعر امروز برمی آیند.
٣. مدرنیته در شعر نو پارسی «مدرنیته » به عنوان مرحله ای از تاریخ تمدن غرب ، تحولات و فرازونشیب های گوناگونی را پشت سر می گذارد و در جامعة غرب چنان ریشه می دواند که همة علوم را متأثر می سازد و در واقع با عبور از یک بستر تاریخی ، ذهنیت افراد جامعه را مـدرن مـی سـازد و در ذات و طبیعت افراد نهادینه می شود و به تبع آن در «هنر و ادبیات » نیز سبک های مدرن و گوناگونی به منصة ظهور می رسد؛ اما مدرنیسم در ایران به دلیـل فـراهم نبـودن زمینـه هـای سیاسـی ، اجتماعی و فرهنگی در مقایسه با غرب تقریبـا بـه فاصـلة یـک قـرن و آن هـم عمـدتا بـا تأثیرپذیری روشنفکران از دنیای غرب مجال ظهور مـی یابـد و آرام آرام در قالـب عنـاوینی همچون «تجدد»، «نوگرایی » و یا «غرب زدگی » به موضوع قابل بحث در میان نخبگـان بـدل می گردد، تا راه خود را در عرصة شعر فارسی بگشاید."