چکیده:
بررسی روش شناسی شرحهای نهجالبلاغه سبب آشنایی با رویکردهای مختلف به سخنان امام علی(ع) است و برای محققان اهمیت زیادی دارد. هدف از نگارش این مقاله بررسی روششناسی شرح حائری قزوینی میباشد. گرچه در مورد روششناسی شرحهای دیگر نهجالبلاغه، آثار ارزشمندی نگاشته شده ولی درباره این شرح پژوهشی انجام نشده است. این نوشتار از نوع پژوهشهای بنیادی است و به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای نگارش یافته است. نویسندگان روش قزوینی را در دو زمینۀ تبیین اصالت و صحت انتساب خطبه به امام علی(ع) و تحلیل محتوا مورد بررسی قرار دادهاند. قزوینی از اموری چون: اختلاف نسخهها، توجه به تقطیع و بریدگی متن، توجه به درجۀ فصاحت و بلاغت سخن کمک گرفته و از آیات قرآن، احادیث، علم بلاغت، علم صرف و نحو، استناد به تاریخ، استناد به شعر و آرای دیگر شارحان بهره برده است. اثر قزوینی در زمینۀ گسترش دانش شیعیان نسبت به نهجالبلاغه مفید است ولی برای تقریب مذاهب و تبیین رابطۀ نهجالبلاغه با نیازهای امروز جامعه، پیام قابلتأملی ندارد.
خلاصه ماشینی:
"(202 شارح نهج البلاغه گاه در شرح خود به روایت منقول از اهل سنت نیز استشهاد کرده است : چنان که در شرح سخن امام (ع ) خطاب به مردم بصره : «یا أهل المؤتفکۀ» مینویسد: «از انس بن مالک نقل شده که بصره یکی از مؤتفکات میباشد؛ و دو بار غرق شده است » (قزوینی، ٢٣٣/١).
قزوینی گاه از وجود تشبیه و کنایه در سخنان امام علی(ع ) در نهج البلاغه برای فهم و تبیین آن بهره جسته است ؛ مانند در شرح جمله ی «فمنی الناس لعمر الله بخبط و شماس و تلون و اعتراض » از خطبه شقشقیه ، با اشاره به تناقض گفته ها، احوال و افعال عمر مینویسد: «امام علی(ع ) او را به شتر سرکش تشبیه کرده است ؛ زیرا «خبط »، حرکت نااستوار و «شماس » به اضطراب زیاد و نفرت و تلون دگرگونی حال و اعتراض راه رفتن اسب بانشاط و چابک در پیمودن راه ، اشاره دارد.
استشهاد به شعر قزوینی همانند بسیاری از شارحان ، در پاره ای موارد برای اثبات نظر خود، از اشعار عربی گواه میآورد؛ مانند: در شرح عبارت : «و إلیها مصیر العاقبۀ» مینویسد: «یعنی سرنوشت و سرانجام مردم به سوی آل محمد(ع ) است و شرط ورود مردم به بهشت ، اعتقاد به ولایت آل محمد(ص ) است ؛ و پس از استناد به برخی احادیث پیامبر(ص ) و امام علی(ع ) میافزاید مبادا گمان کنی که تنها شیعه چنین اعتقادی دارد و راه غلو در حق اهل بیت (ع ) پیموده است ، ابن ابیالحدید نیز در قصیده علوی خود به این اعتقاد تصریح کرده است (همان ، ."