چکیده:
مکتب اتریش با انتشار اولین کتاب منگر در سال 1871 بنیان نهاده شد. عوامل گوناگونی از جمله مهاجرت اندیشمندان اتریشی به خارج از اتریش و تأکید بر مکانیسم بازار در مقابل ایدة خروج از بحران از سوی کینز موجب افول مکتب اتریش در دهة 1930 شد، اما عوامل دیگری بهویژه همان تأکید بر مکانیسم بازار و پایبندی به آن سبب احیای مجدد آن از دهة 1970 به بعد شد. در این پژوهش، کلیات مکتب اتریش با استفاده از تحلیل کیفی اسناد کتابخانهای بررسی شده و سپس با مکتب نئوکلاسیک مقایسه شده است. درنتیجه، مکتب اتریش کلیتی یکپارچه بهشمار نمیرود، اما اعضای این مکتب بر اصولی مانند فردگرایی روششناختی، ذهنگرایی روششناختی، نهاییگرایی، ساختار زمانی مصرف و تولید و نظریة ارزش تأکید دارند و انسجام نظری این مکتب به همین موضوع برمیگردد. شایان توجه است، درحالیکه اندیشمندان فعال در علم اقتصاد متعارف (بهویژه نئوکلاسیکها) در غفلت از دستاوردهای حاصل از مطالعات بینرشتهای از جمله علوم شناختی، به بازتولید نظریههای ایستا خو گرفتهاند، اندیشمندان مکتب اتریش در تولید و استفاده از این دستاوردها و بهکارگیری پویاییهای برآمده از آنها در نظریهپردازی پیشگاماند.
With the publication of the first book by Menger، the Austrian school was established in 1871. While different factors such as migration of the Austrian scholars to foreign countries and focus on market mechanisms against the ideas of down drift from crisis led to the decline of this school in 1930s، it reemerged in 1970s due to the same factors، too. The purposes in this research– by using library documents- are reflection on the general of، Austrian school and also comparing it with neoclassical school. As a result، the Austrian school is not regarded to be a total integration، but some principles such as methodological individualism، methodological mentalism، finalism ،time structure of consumption and production and value theory are concentrated in this school and theoretical cohesion of the school comes from this point. While key scholars of conventional economics (especially neoclassic) were accustomed to reproducing static theories ،neglecting the outcomes of interdisciplinary studies such as cognitive studies، the Austrian school thinkers became pioneers of using these ideas in practice
خلاصه ماشینی:
شایان توجه است ، درحالی که اندیشمندان فعال در علم اقتصاد متعارف (به ویژه نئوکلاسیک ها) در غفلت از دستاوردهای حاصل از مطالعات بین رشته ای از جمله علوم شناختی ، به بازتولید نظریه های ایستا خو گرفته اند، اندیشمندان مکتب اتریش در تولید و استفاده از این دستاوردها و به کارگیری پویاییهای برآمده از آن ها در نظریه پردازی پیشگام اند.
اصول اساسی ، علوم شناختی ، قیاس با نئوکلاسیک ، مکتب اتریشی مقدمه جی برو،١ استاد سرشناس دانشگاه هاروارد، در مقدمۀ کتاب خود می نویسد: «حتی عقاید استوار و قوی (برای مثال ، لازمۀ رشد اقتصادی بهره مندی از دموکراسی است ) را نمی توان حقیقت قابل تقدیس دانست ، بلکه باید آن ها را تجزیه و تحلیل کرد.
درنهایت ، وان (١٣٨٥) براساس دلایلی بیان می کند منگر درعمل بنیان گذار یک مکتب بدیل بوده است ؛ برای مثال ، مباحث منگر ریشه هایی در اقتصاد و فلسفۀ آلمانی داشته است و وی کتاب خود را به دکتر ویلهلم روشر٤ تقدیم کرد که از پیشگامان مکتب تاریخی ٥ آلمان بوده است و همچنین او مانند مکتب تاریخی آلمان به تبیین فرایند تحول تاریخی تمایل دارد، هرچند اختلافاتی بنیادی با اندیشمندان این مکتب دارد ( :١٣٨٥ ,Von ٤١ -٣٩).
نگاهی به آثار میزس ، هایک ، کرزنر و لاخمان ٢، اندیشمندان مشهور اتریشی ، نشان می دهد این نسل با توجه به همان نظریه های اولیۀ مکتب اتریش در زمینۀ دولت و مسائل اجتماعی البته با روشی متفاوت در مباحثی مانند نقش دولت ، فرهنگ ، کارآفرینی و رقابت در اقتصاد تحقیق کردند.