چکیده:
در میان متنهای مانویِ بهدستآمده از تورفان، متنهایی آسیبدیده هست که از آن جز چند واژه بهجا نمانده است. بدیهی است که آسیبدیدگی متنها ما را از دریافتِ محتوای آنها بازمیدارد، امّا میتوان با دقّت در واژههای بهجا مانده و دریافتِ کارکـردِ آنها در متنهای دیگر و سنجش آنها با هم، به مفهومِ احتمالی متن پیبُرد. در این پژوهش، یکی از متنهای آسیبدیده با کد ردهبندی 4970 در موزۀ هنر آسیایی آلمان، بررسی و بازسازی شدهاست. در این متن مانوی واژههایی چون شاهزادگان (axšēndān)، شادی (šādčanīgā)، مِه (meh)، ستون روشنی (Srōšahrāy xwadāy) و خورشید (Xwar) دیده میشود که نگارنده به کارکرد آنها در متنهای دیگر مانوی پرداخته و بـدین نتیجه رسیدهاست که در متنِ پیشِ رو، سخن از شاهزادگانی (انسانهایی رهاشده از قید و بند جهان مادّی و تن) است که عناصر نوری آزادشدۀ آنها از ستون روشنی، شادان بالا رفته و به ماه و خورشید رسیدهاست و پس از تصفیه، روحِ مطلق شده و از آنجا به جایگاهِ والای بهشت نو و بهشتِ روشنیِ پدرِ بزرگی رسیدهاند.
خلاصه ماشینی:
در این متن مانوی واژه هایی چون شاهزادگان (nndaeaxs)، شادی (̄gaanidcas)، مه (meh)، ستون روشنی (yy xwadaahrasSro) و خورشید (Xwar) دیده میشود که نگارنده به کارکرد آنها در متن های دیگر مانوی پرداخته و بـدین نتیجه رسیده است که در متن پیش رو، سخن از شاهزادگانی (انسان هایی رهاشده از قید و بند جهان مادی و تن ) است که عناصر نوری آزادشدة آنها از ستون روشنی، شادان بالا رفته و به ماه و خورشید رسیده است و پس از تصفیه ، روح مطلق شده و از آنجا به جایگاه والای بهشت نو و بهشت روشنی پدر بزرگی رسیده اند.
این عمل دیوی ادامه مییابد تا این کـه در پایان جهان ، دوباره عیسای درخشان آشکار میشود و میکـوشد جان ها را از ماده ، تن و جهان برهاند و پاره های نور رهاشده را از راه ستون روشنی (nmistuy/BaahrasSro) به ماه (hMa) و خورشید (Xwar) و بهشت نو (gg noahr iS) و از آنجا به بهشت روشنی ( nsRo twahis) بـرسانـد و نـورهـای رها شده را به زروان بیامیزد (مردان فرخ ، ٢٥٣٦: ٤٣؛ بهار، ١٣٨٤: ٨٥-٩٠؛ اسماعیل پور، ١٣٨٦: ١٠٥-١١٨ ;٢٥٤-٢٢١ :١٩٣٢ ,Jackson Tardieu, 2008: 76; Lieu, 1992: 17; Sundermann, 1973: 50, 22, 26-27, .
در متن پارتی دیگر (١١١٨ M) مانی خود، شهریار و شاهزاده (ndeaxs) خوانده شده است ٣ (١٢٦ :١٩٨١ ,Sundermann) که بر این اساس میتوان این واژه را معادل «انسان کامل » در متن های مانوی غربی (اسماعیل پور، ١٣٨٧: ٢١٩؛ آلبری، ١٣٨٨: ٢٨٧) به کار برد؛ انسانی که همۀ عناصر نوری او از قید و بند تاریکی رهیده و به نور (معرفت / gnosis) رسیده است .