چکیده:
در مقاله حاضر سعی بر آن بود که ارزش مصرفی زنان شاغل و خانهدار بررسی و تبیین شود. چارچوب نظری تحقیق مبتنی بر نظریه بوردیو و روش پیمایش پرسشنامهای بوده است. متغیر وابسته این پژوهش، ارزشهای مصرفی در ابعاد ارزش مصرفی نمایشی، آرزوی خود تحققی و تمجید از سبک زندگی غربی و متغیرهای مستقل اصلی پژوهش روابط اجتماعی، نحوه گذران اوقات فراغت، میزان استفاده از رسانهها، خودباوری و دینداری بود. نتایج نشان میدهد که در مجموع زنان شاغل و خانهدار در متغیرهای مستقل و وابسته تفاوت معناداری دارند و روابط متغیرهای مستقل و وابسته با کاربرد آزمونهای آماری تأیید شد.
خلاصه ماشینی:
"داده های متغیر مستقل تعاملات نیز نشان دهندة این مطلب است که زنـان شـاغل بـا میـزان (۲۹/۸۰) نسبت به زنان خانه دار با میزان (۲۳/۹۰) با اقوام نزدیک و دور، دوستان و آشنایان با وجود اشتغال تعامل بیش تری دارند و تفاوت مشاهده شده با (۱۵/۷۴- ) در سطح (....
نتایج پژوهش نشان داد که تفاوت معناداری میان زنان شاغل و خانه دار بـه لحاظ متغیر وابسته ارزش مصرفی در ابعادسه گانه وجود دارد وزنـان شـاغل نسـبت بـه زنـان خانه دار به جنبه های کاربردی و کارآمدی محصولات و کالاها بیش ترتوجه دارند تا جنبـه هـای ظاهری و مدگرایی و همچنین هرچه موقعیت شغلی ، تحصیلات ، منزلت و درآمـد زنـان مـورد مطالعه افزایش یافته ،گرایش آن ها به مصارف تجملی و مدگرایی کم تـر، ولـی غـرب گرایـی در راستای استفاده از کالاها و تولیدات با کیفیت غربـی ، فرهنـگ و هنـر غربـی در آن هـا تقویـت می شود.
نتایج این پژوهش همچنین نشان می دهد زنانی که خارج از خانه اشـتغال دارنـد و حقـوق دریافت می کنند، در مصرف و استفاده درست از درآمد، اوقـات فراغـت ، تعـاملات و کـاربری رسانه حساس ترهستند، لذا مسائل مالی را اقتصادی ترو منطقی ترمدیریت می کننـد و گـرایش آن ها به مصارف تجملی و مدگرایی کم ترو توجه آن ها بـه فایـده منـدی وکارآمـدی کالاهـای مصرفی بیش ترو نوع ذائقه و سلیقة آن ها نسبت به زنان خانه دار تغییر می کنـد."