چکیده:
اين پژوهش با هدف بررسي و تحليل عوامل مؤثر بر طلاق با تأكيد بر متغيرهاي اقتصادي و سواد زنان
انجام شد. در واقع سؤال اصلي پژوهش حاضر اين بود كه آيا بين متغيرهاي اقتصادي، نرخ باسوادي زنان
و طلاق در ايران رابطهاي مستقيم وجود دارد؟ لذا با توجه به پشتوانة نظري و نيز در دسترس بودن
اطلاعات در اين حوزه، تأثير چهار متغير شهرنشيني، نرخ باسوادي زنان، بيكاري و توليد ناخالص ملّي
(بهعنوان معياري براي سطح مادي زندگي) بر طلاق بررسي شد. براي بررسي نوسانات و توضيح دلايل
اقتصادي و نرخ باسوادي زنان (شاخصي از اشتغال زنان )، افزايش نرخ طلاق در ايران از اطلاعات 28
1381 و روش دادههاي تابلويي استفاده شد. نتايج اين مطالعه نشان داد كه - استان كشور در دورة 86
بين بيكاري، نرخ باسوادي زنان و شهرنشيني با طلاق رابطه اي مستقيم وجود دارد و متغير توليد ناخالص
ملّي سرانه اثري منفي بر درصد طلاق دارد.
خلاصه ماشینی:
"نتـایج مطالعـة خیـاط غیاثی و همکاران (۱۳۸۹) نشان می دهد رابطه ای معکوس بین تعداد فرزندان و گرایش زنان بـه طلاق وجود داردو نتایج بررسی صدق آمیز (۱۳۷۶)و ساروخانی (۱۳۷۶) نشـان مـی دهـد کـه هرچه تعداد فرزند خانواده بیشتر می شود گرایش به طلاق کاهش می یابد.
همان طور که جدول ۳نشان می دهد متغیر شهرنشینی بیشترین اثر را بر افزایش طـلاق در دورة بررسی داشته است ،زیراتوسعة شهرنشینی پیامدهایی را به همراه دارد که به طـور مسـتقیم یـا غیر مستقیم می تواند موجب بروز طلاق شود که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کـرد: بـالا بردن سطح مصرف و سطح قیمت ها، افزایش بیکاری آشکارو پنهان ، رشد و توسعه آسیب های اجتماعی در محیط شهری ، افزایش جرایم در محیط های مهاجرپذیر،توسعة مسکن غیر سالم و حاشیه نشینی .
همان طور که نتایج این مطالعه نشان می دهد اشـتغال زنـان دارای ابعـاد مثبـت و منفی است کـه یکـی از آثـار منفـی آن تـأثیر آن بـر نهـاد خـانواده اسـت ، بایـد سیاست های در جامعه اعمال شود تا ابعاد مثبت اشتغال زنـان تقویـت و از ابعـاد منفی آن کاسته شود،به این منظور پیشنهادات زیر مفید به نظر می رسد: به منظور کاهش برقراری ارتباط زن و مردو تحکیم بنیاد خانواده ،تمرکز اشـتغال زنان بر فعالیت های زن محورکه اختلاط زن و مرد در آن حداقل است ."