چکیده:
از یک سو، «عقلمندی الهی و دانشمداری ذاتی نفس و روح قدسی بنینوع انسان، و نیاز فطری و سیریناپذیر ایشان در حقیقتپژوهی و پویندگی علمی و معرفتی» در نظر همۀ اندیشمندان، موضوعی است بدیهی و البته افتخارآمیز. حقیقتی که از دلِ توجه به آن، جز «نوعی زندگی دانشورانه و پویان» نتیجه نمیشود. و این گونه از زندگی نیز تنها در بستر زیست پویان فکر و علم تحققپذیر است. و از دیگر سو، میدانیم که شهرهای زنده در جهان، از نظر دانشمحوری فرهنگهای جاری و اخلاقمداری روشهای زیست و غنا و قدرتمندی محیطهای آموزشی و پرورشیِ در اختیار، (حتی در نواحی و بخشهای هر شهر) بسیار گوناگون میباشند. لذا «پویانی فکری» پیشاشاره، در مقام ضرورت حیاتِ سعادتمند انسانی، غیر از «ضرورت آزاد بودن آدمی در انتخاب محققانه و گزینشمحور و البته مقطعی مسکن و شهر مناسب» را نتیجه نخواهد داد. هدف اصلی این مقاله، به چالش کشیدن «موضوع سکونت یا یکجانشینی بنینوع انسان در زمین» در پهنۀ ادبیات قرآنی و اندیشۀ علوی است. و در مقام نتیجهگیری، این نکتۀ بسیار بااهمیت را اعلان میدارد که آنچه را غالب صاحبنظران «عامل شکلگیری و اصل برپادارندۀ تمدن بشری و تغذیهکنندۀ علم و فرهنگ اقوام و جوامع گذشته و حال» میدانند، براساس یافتههای حاصل از این پژوهش، «ریشۀ تمامی زیادهطلبیها و تجاوزها و جنگها و خونریزیهای جاری در جهان» است؛ و بلکه «ریشۀ بسیاری از عقبافتادگیهای علمی و تکنولوژیکی جوامع اسلامی» نیز، همین «یکجانشینی اندیشمندان حقیقتطلب و جویای علوم و معارف هماره نوبهنوشونده» میباشد. سخن حاضر حاصل پژوهش موضوعی و تدبر تخصصی نگارنده در آیات قرآن کریم و روایات مستند و در دست از پیشوایان معصومِ مکتب عقلمدار و دانشبنیان اسلام(ع) بوده؛ و روش مورد استفاده در تحقیق نیز همان روش معمول میانمتنی در تفسیر عقلیکلامی آیات قرآن کریم و بیان تحلیلی و قرآنمدار روایات شریف است.
On one side، “the divine wisdom and knowledge-centric character of the celestial human soul and human self، and the never-satisfying natural urge of humans for truth-finding and scholarly dynamism” is an obvious truth، and prideful، to all thinkers. This truth bears nothing but “a kind of dynamic، scholarly life”، a type of lifestyle that can be achieved only in a dynamic context of ideas and knowledge. On the other side، we are aware of the fact that living cities around the world are much diverse in countless aspects، e.g.، in knowledge-centric cultures، moral manners of life، and the level of strength of educational environments (even in different parts of a city). That is why the aforementioned “ideological dynamism” as the requisite for human prosperity would only result in “an essential freedom in the thoughtful، and of course، temporary selection of one’s dwelling، city، or living environment”. The goal of this paper is to analyze “permanent dwelling conditions or sedentism” in Qur’anic literature and Imam Ali’s (pbuh) sayings. In conclusion، the important finding of this research was that what most professionals regard as the “reason for the emergence of human civilization and scientific and cultural activities of past and present societies” [(namely، sedentary settlement)] is in fact “the true cause of all wars، bloodsheds، and violations around the world”. Furthermore، it is “the root of all scientific and technological decline in Muslim societies،” for the “permanent settlement of righteous thinkers and scholars.” This paper is a specialized research on the Holy Qur’an and evidentiary sayings of the Shi‘ite knowledge-centric Imams. The intertextual method was used in the interpretation of the Holy Qur’an، in addition to an analytic description of the sublime Qur’anic sayings.
خلاصه ماشینی:
"در خطبه ای از نهج البلاغه (مجموعه سخنان امام علی ع )، که (بنا بر نظر ابن ابی الحدید، شرح کنندة شافعیمذهب آن ، حامل یازده تنبیه بزرگ برای مسلمانان است ) سخن موردبحث ، در سازوکار ادبی و نظام واژگانی مشابه ، چنین آمده : «ألا و ان الیوم المضمار و غدا السباق و سبقۀ الجنۀ»: آگاه باشید که «این روز دنیایی» («این زندگانی نزدیک آورده شدة قانون مدار و طول کوتاه مدت آن ») میدان تمرین و دورة پرورش قانون مدار و شکوفاساختن قاعده مند علم الهی نهادینه در ذات عاقله های انسانی) است ، و «فردا» («روز فردا»؛ «روز یا فضا و محیط و بستر زندگانی آخر یا آخرت و یا دیگر»؛ و «طول جاودانۀ آن روز و بستر بیحدومرز آن زندگی») زمان و محل برگزاری مسابقۀ اصلی، و با هدف رسیدن به رستگاری حقیقی (یعنی بازگشت عقل یا انسانیت انسان به اصل ، فهم و درک حقیقت وصل جداییناپذیر و هم نشینی عقل به عقل کل ) است ، و «مقصد» (یا «نقطۀ پایانی مسابقه و حرکت و سفر» نیز) «آن بهشت معروف و منحصربه فرد» (یعنی «مقام و منزلت پوشیدگی عقل و اندیشۀ انسانی به لباس خداگونگی و تخلق رفتاری او به اخلاق و رفتار دانش بنیان الهی) است (شریف رضی ١٤١٤ق ، خطبۀ ٢٨/ ٧١؛ همچنین نک : راغب اصفهانی ١٣٧٤، ج ٢: ٤٦٦)."