چکیده:
جستار پيش رو مدعي است هنر تنها محصول احساسات و اذواق خالق آن نيست، بلكه هنرمند در نسبتي كه با حقيقت مي يابد علاوه بر اينكه بارقه هايي از آن را وجدان مي كند، زمينه انكشاف آن را نيز در اثر هنري خود مهيا مي سازد و از اين رهگذر به هنر خويش وجهي از معرفت بخشيده، بدان اصالت مي دهد. با توجه به اين فرضيه كه في نفسه داراي اهميت است، چيستي حقيقت و نسبت و كيفيت حضور آن در هنر، مسئله اي بنيادين است كه مي توان پاسخ آن را در انديشه هاي حكمي يكي از شاخص ترين فلاسفه اسلام يعني صدرالمتالهين جست وجو كرد. ازاين رو اين پژوهش با توصيف مباني حقيقت و رقيقت، اتحاد عالم و معلوم، عقل عملي، و كاركرد خيال در «ترويح اجسام و تجسيم ارواح»، به تبيين نسبت و نقش اين مباني در چگونگي حضور حقيقت در تكوين صنايع و آثار هنري مي پردازد.
خلاصه ماشینی:
"ک :صدرالمتألهین ، ١٣٦٦،ج ٦،ص ٢)؛ولی باتوجه به مبانی علم النفس صدرایی به ویژه «حرکت اشتدادی نفس »ازیک سووتبیینی که دردوبخش گذشته از ملکة صناعت داشتیم ،نمی توان حکایتگری راتنهامنحصردرطبیعت کرد؛بلکه می توان ازوات ة طبیعت درکلام ،فراروی منطقی کردودایرة محاکات نفس راعالم ماده وفراماده دانست ؛چنان که یکی ازقراین این نکته رادراین دیدگاه می یابیم که وی ،محاکات طبیعت مادی راباوجودهمة ظرافت وحسنی که دارد،درمقایسه بامحاکات عوالم برتر،چندان واجدارزش وقرب نمی داند؛چون حقیقت نازل ومصاحب باظلمت قلمدادمی شود (صدر المتألهین ، ١٩٨١م ،ج ٢،ص ٧٧).
حضورحقیقت درعوالم مترتب برهم به منزلة رقیقت هایی ازحقیقة الحقائق وحرکت اشتدادی نفس درکشف این حقایق ذومراتب ازطریق عقل نظری وعینیت یافتن باآنهاازسویی ، ودرپی آن اقدام به تنزل ،تجسم وتمثیل حقایق متعالی باقدرت خیال واتصال آن باعالم مثال و تشخیص عقل عملی وحکم جزئی برخیریت تحقق فعلی درخارج ازسوی دیگر، دست به دست هم می دهدتادرنهایت حقیقت معقول بااستعمال ملکة صناعت درقلمرو محسوس ،ظهوریابد.
باتوجه به مبنای «حقیقت ورقیقت »ازسویی ،ومیانجی بودن انسان دردریافت ومحقق ساختن مراتب حقیقت درنفس خویش برمبنای «حرکت جوهری »و«اتحادعاقل ومعقول »ازسوی دیگر،به پرسش بنیادین سومی دراین جستارمی رسیم وآن اینکه آیابه طورکلی امکان بیان حقایق عقلی منکشف درنفس انسان وجوددارد؟ باپذیرش این اصل که نمی توان حقایق عقلانی رابتمامه درعالم ماده بیان ومجسم کرد،درعین حال به پرسش مزبورپاسخ مثبت می دهد."