چکیده:
هرچند پذیرش معاد در ردیف اعتقاد به توحید و نبوت یکی از سه اصل اساسی دینباوری تلقی میشود، با این حال یکی از دغدغههای اساسی حوزهٔ کلام، فلسفه و عرفان اسلامی تبیین کیفیت وقوع این حقیقت است. نصیرالدین طوسی، فیلسوف و متکلم برجستهٔ اسلامی، با تأکید بر قدرت، علم و سایر صفات خداوند و اینکه معاد اعاده معدوم نیست، بلکه تفرق اجزا است، از سویی وقوع معاد را از نظر عقلانی کاملاً امکانپذیر میداند و از سوی دیگر با تصدیق به لایتناهیبودن قدرت خداوند معاد جسمانی را توجیهپذیر لحاظ میکند. مولانا، عارف و شاعر بزرگ مسلمان، نیز با تعمق و بهرهگیری از آموزههای اصیل اسلامی از سویی باورمندی و ضرورت اعتقاد به معاد را عنصری روشن در نگاه به عالم نشان داده و از سوی دیگر جسمانیبودن معاد را امری همگام با قاموس خلقت میداند. در این مقاله میکوشیم پس از تبیین دیدگاه نصیرالدین طوسی و مولانا در باب معاد و کیفیت آن به روش توصیفی- تحلیلی و مقایسهای، از طرفی تفاوت شیوهٔ کلامی- فلسفی نصیرالدین طوسی در اثبات معاد را با شیوهٔ عرفانی- تمثیلی مولانا نشان دهیم، و از طرف دیگر نقاط اشتراک آنها را در این مبحث برشمریم.
خلاصه ماشینی:
در واقع، از نگاه نصیرالدین طوسی، معاد جسمانی به معنای اعاده معدوم مطلق نیست تا محال باشد، بلکه به معنای تفرق اجزا است و جمعکردن اجزای پراکنده با توجه به قدرت مطلق خداوند امکانپذیر است و در این باب میفرماید: قابل در قبول تام است، زیرا اینکه جسم اعراض عارض بر خود را قبول میکند لذاته برای جسم ثابت شده است و آنچه ذاتا ثابت شده باشد همواره ثابت است.
از دید وی، تغیر و تبدل احوال جسم دلیل بر حدوث آن است و این حدوث را نشانهٔ وجود عالمی دیگر میداند: چیست نشانی آنک هست جهانی دگر نو شدن حالها رفتن این کهنهها است روز نو و شام نو باغ نو و دام نو هر نفس اندیشه نو نوخوشی و نوغنا است نو ز کجا میرسد کهنه کجا میرود گر نه ورای نظر عالم بیمنتها است (مولوی، 1355: بیت 7905) همچنین، وی با تمسک به برهان «حرکت و سکون» حدوث و فنای این عالم و عالم قیامت را اثبات میکند: هر نفس نو میشود دنیا و ما بیخبر از نو شدن اندر بقا عمر همچون جوی نو نو میرسد مستمری مینماید در جسد آن ز تیزی مستمر شکل آمده است چون شرر کش تیز جنبانی بهدست حال امروز به دی مانند نی همچو جو اندر روش کش بند نی فکرت هر روز را دیگر اثر شادی هر روزی از نوعی دگر (مولوی، 1377: دفتر اول، بیت 1144) و به طعنه میگوید خداوند جهان را چنان آباد و گسترده آفریده است که دهریان گمان کردهاند ازلی است؛ ولی سپاس خدای را که پیامبرانش راز حدوث جهان را برای ما آشکار کردهاند و ما را به معاد رهنمون شدهاند: آنچنان معمور و باقی داشتت تا که دهری از ازل پنداشتت شکر، دانستیم آغاز تو را انبیا گفتند آن راز تو را آدمی داند که خانه حادث است عنکبوتی نه که در وی عابث است (مولوی، 1377: دفتر دوم، بیت 2318) وی با الهام از آیات قرآن کریم این جهان را نابود میداند و میگوید: کوهها بینی شده چون پشم نرم نیست گشته این زمین سرد و گرم نه سما بینی نه اختر نه وجود جز خدای واحد حی ودود (مولوی، 1377: دفتر دوم، بیت 1044-1045) در واقع، از نگاه مولانا فرد با رجوع به فطرت پاک خویش قادر است مثال قیامت را از طبیعت دریافت کند.