چکیده:
منازعه میان گفتمان جهانی شدن و اسلام سیاسی بر سر معنادهی نشانه ها و دال ها و قرار دادن آن در زنجیره تمایز و هم ارزی همچنان ادامه دارد. هر دو گفتمان برای هژمون ساختن هویت و مفصل بندی خود که به معانی خاصی از نشانه های مطرح در ساحت زندگی می انجامد، تلاش می کنند اما محل های نزاع بین آن دو در نگاه امام خمینی(ره) و سید قطب کمافی السابق مبهم باقی مانده است و البته در این زمینه و از دریچه گفتمانی،کار چندانی صورت نگرفته است لذا با این سئوال مواجه ایم: محدوده های منازعه دو گفتمان جهانی شدن و اسلام سیاسی با تأکید بر آرای امام خمینی(ره) و سید قطب کدام است؟ به نظر می رسد دو گفتمان مذکور در جنس حاکمیت، عدالت، مشارکت، رقابت و نظایر آن در تضاد با هم اند. غرض این مقاله آن است تا با نشان دادن محدوده های منازعه، ناسازگاری آن ها را در صورت و سیرت تصویرسازی کند. نیل به این هدف،به شیوه نظریه تحلیل گفتمان صورت می گیرد. مهم ترین یافته این نوشتار آن است که: منازعه دائمی میان نیروی هژمون و مقاومت گفتمان جهانی شدن و اسلام سیاسی به پیکره بندی خاصی از خود می رسد که سازنده هویت هر یک است.
خلاصه ماشینی:
هر دو گفتمان برای هژمون ساختن هویت و مفصل بندی خود که به معانی خاصی از نشانه های مطرح در ساحت زندگی می انجامد، تلاش می کنند اما محل های نزاع بین آن دو در نگاه امام خمینی (ره ) و سید قطب کمافی السابق مبهم باقی مانده است و البته در این زمینه و از دریچه گفتمانی ،کار چندانی صورت نگرفته است لذا با این سئوال مواجه ایم : محدوده های منازعه دو گفتمان جهانی شدن و اسلام سیاسی با تأکید بر آرای امام خمینی (ره ) و سید قطب کدام است ؟ به نظر می رسد دو گفتمان مذکور در جنس حاکمیت ، عدالت ، مشارکت ، رقابت و نظایر آن در تضاد با هم اند.
٣. گفتمان جهانی شدن و اسلام سیاسی،محدوه های منازعه با تأکید بر آرای امام خمینی(ره ) و سید قطب احتمالا اساسی ترین محل های نزاع دو گفتمان در پرتو حاکمیت سیاسی،قانون گذاری،امت ، عدالت و صلح ،اقتصاد عمومی،فرهنگ عمومی و مؤلفه های دموکراسی به شاخه های مشارکت ،رقابت ،حقوق بشر و آزادی بیان روی دهد: دال حاکمیت سیاسی: گفتمان جهانی شدن غرب ، اسلامیزه کردن سیاست و زندگی اجتماعی توسط اسلام گرایان را مهم ترین مانع بر سر راه توسعه و نوسازی در بلاد اسلامی می داند و بدین ترتیب ، از سویی ناکارآمدی شیوه نوسازی و توسعه غربی در جامعه های اسلامی را به دوش اندیشه اسلام گرایی و گفتمان اسلام سیاسی می اندازد و از سوی دیگر، نبود ظرفیت و توانمندی برنامه های اسلام سیاسی و در دسترس نبودن آن را مورد تأکید قرار می دهد [١٧].