چکیده:
گاهی اوقات بدون آنکه خودمان بخواهیم با دوستان و نزدیکان همدردی کرده و احساس میکنیم که فقط در حال همدردی با او هستیم در حالی که ما با این کار به نوعی با او همدلی نیز میکنیم. با وجود پذیرش تفاوت بین همدلی و همدردی از نظر متخصصان علوم روانی، باید اذعان کرد که هنوز هم در بین عامه مردم این دو اصطلاح یکی شمرده شده و حتی بعضاً با دلسوزی نیز مترادف گرفته می شود. همدلی که یکی از مهارت های اساسی و لازم در ایجاد ارتباط موثر می باشد در معنی اصطلاحی هم احساس شدن با مُراجع و با عینک او خوشی ها و ناخوشی ها را دیدن تعریف شده است. نیم نگاهی به ادبیات پر بار زبان فارسی و آثار شاعران و نویسندگان فارسی گو که خود در دوره ای، عالم وقت خویش بوده اند، نشان می دهنـــــــد که این اصطلاحات با تفاوت ها و شباهت هایی به مفهوم امروزی، به کار گرفته شده اند. اطلاع ، آگاهی و نشان دادن نحوه ی به کارگیری این واژه ها و انعکاس این حالات در ادب فارسی و آثار بزرگان علم و ادب، ضمن شناساندن بهتر و بیشتر افکار و اندیشه های آن بزرگان، کمک شایانی برای مربیان و مشاوران به طور خاص و برای عموم مردم به طور عام، در ایجاد ارتباط موثر، خواهد داشت. یکی از این شاعران توانمند و نکته سنج در ادب فارسی، صائب تبریزی است که آوازه ی توانایی و نازک خیالی های ایشان شهره ی عام و خاص می باشد. با این اوصاف، این مطالعه با هدف تشخیص و تبیین افکار صائب تبریزی در مورد واژه های همدلی و هم زبانی در دیوان او، برای ارزیابی بهتر و بیشتر اندیشه های این شاعر و دادن نمونه های کامل در این مورد، برای مشاوران و مربیان، شکل گرفت. با توجه به رویکرد ترکیبی این تحقیق، شروع کار با نرم افزار های دُرج و صَریر بود تا ابیاتی را که در آن ها واژه هــای «همدلی، همدردی، همزبانی» به کار گرفته شده، استخراج شود. سپس با روش تحلیل محتوا، چرایی و چگونگی این کاربرد ها تحلیل، تشریح و توجیه گردیده و یافته ها مقوله بندی شدند. نتایج حاصل از داده ها نشان داد که صائب اصلاً خواسته یا نا خواسته واژه های همدل و همدلی را به کار نگرفته بلکه به جای آن ها از ترکیبات دیگر واژه ی «هم» مانند همدرد، همزبان، همراه، همصحبت، همزانو، همتاب، همنفس و ... استفاده نموده که در دو مورد آن یعنی همدرد و همزبان کاملا معنی و مفاهیم امروزی همدل و همدلی قابل استنباط است.
خلاصه ماشینی:
همزبانی با لب او نیست صائب کار تو شرم بادت چون نفس پیش مسیحا می کشی؟ غزل ٢٨٨ بیت ٩ از نظر شاعر هرکس نمی تواند با هر فردی همزبان و همدل گردد و برای آن شرط و شروطی لازم است به عبارت دیگر باید که «جمله جان شوی تا لایق جانان شوی!» یعنی از خود در آمدن و خود را در جایگاه او قرار دادن شرط اصلی تا این هم همدلی اتفاق بیفتد.
نمی توان به طور قطع نظر داد که حتما در همهی این موارد نظر صائب بر همدلی و هم احساسی مورد نظر روان شناسان منطبق است ولی می توان ادعا کرد که منظور او از کاربرد این واژه دوست و همراهی است که توانایی آشنایی و درک احساسات طرف مقابل خود را داشته باشد: در زیر به تحلیل این ابیات توجه کنیم : همدمی سیر مقامات نفرمود او را نی ما تا به چه طالع ز نیستان برخاست غزل ٦١٧ بیت ٧ در این بیت منظور از همدم در واقع آشنای به راه وسیر و سلوک، می باشد که باید مراجع خود را هدایت کند.
محرمی نیست به جز چاه ذقن راز مرا همدمی غیر لب یار نمی دانم چیست غزل ٧٨٧ بیت ٨ صائب با قرار دادن واژه ی محرم در این بیت به همرا همدم ، منظور خود را شفاف تر کرده که همدل و همزبان باید محرم اسرار بوده و بتواند احساسات طرف مقابل را درک و حتی آن ها را اسرار خود بداند.