چکیده:
هر گاه ظاهر آیات قرآن با دلایل بیرون از قرآن تعارض داشته باشد، فهمندۀ قرآنباور به معنای تأویلی که معنایی دورتر است، منتقل میشود. دلیل مخالف ظهور آیه، غالباً از دادههای علوم عقلی، تاریخی و تجربی فراهم میآید. مقالۀ حاضر ضمن تقریر چیستی و چرایی عبور از «معنای ظاهری» به «معنای تأویلی»، از روایی یا ناروایی چنین فرایندی سخن میگوید و نشان میدهد که اعتبار و کارآمدی برگزیدن «معنای تأویلی»، مُطلق و همهجایی نیست، بلکه این شیوه با موانع و محدودیتهایی روبهروست. مهمترین چالش استفاده از راهکار «تأویل» آن است که گاه معنای تأویلی را نمیتوان ارادۀ متکلم برای فضای نزول قرآن دانست. زیرا آن معنا، مبتنی بر دادههای علوم جدید مطرح شده است و در فضای نزول، دلیلی برای عدول از ظاهر وجود نداشته است. افزون بر این، استشهاد به تأویل در مواجهۀ با قرآنناباوران، کاربرد چندانی ندارد، زیرا ایشان، به خطاناپذیری قرآن (که خاستگاه عدول از معنای ظاهری است) التزام ندارند.
خلاصه ماشینی:
بر اين اسـاس ، گرچـه ظـاهر آيـه «ان مثـل عيسي عندالله کمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له کن فيکون »١ (آل عمران : ٥٩) بيان مـيدارد که آدم ، مستقيم از خاک خلق شده است بيآنکه در ايـن ميـان ، پـاره اي از جـانوران ديگـر واسطه باشند، اما در فرض قبول شمول نظريۀ تکامل انواع بر انسان ، تأويل آيه آن مـيشـود که از خاک تا انسان ، پاره اي از جانوران ديگر نقش واسطه داشته اند، گرچه آيـه ، متـذکر آن موجودات واسطه نشده است و عدم ذکر، به معناي انکار و نفي نيست .
از ايـن رو، اگر پرسش شود که آيا با وجود صدها مفسر متبحر که به تاريخ تفسير پا نهاده و رفتـه انـد، باز هم ممکن است معنايي از آيات دريابيم که گذشتگان از درک آن غفلت ورزيده باشـند؟ و آيا ممکن است معناي آيه اي، تاکنون بـه درسـتي درک نشـده باشـد و در عصـر حاضـر، فهمنده اي تيزبين آن را کشف کند؟ پاسخ راقم اين سطور به اين پرسش ها منفي نيست ، اما صحت اين سنخ برداشـت هـاي جديد منوط به آن است که به قراين ناموجود در عصر نزول متکي نباشند و براي مخاطبـان مستقيم قرآن نيز عرضه شدني باشند.
خلاصـه آنکـه در فـرض تعارض ظواهر آيات با داده هاي علوم جديد، تفسير ارائه شـونده بـر پايـۀ تأويـل ، تفسـيري صرفا امروزي است که براي مخاطبان مستقيم قرآن ، ارائه شدني نبوده اسـت .