چکیده:
رژیم های برآمده از انقلاب ، همواره با دو الگوی تداوم و عدم تداوم روبه رو می شوند؛ از همین رو پس از پیروزی هر انقلاب ، حفظ قدرت سیاسی به عنوان یکی از دستاوردهای اصلی از مباحث مهمی است که قابلیت بررسی و تحلیل دارد. پس از پیروزی انقلاب اســلامی ایران ، اســلام گرایان توانســتند در مقابل بحران های سیاسی ، خود را حفظ کرده و حکومت شــان را بیش از سی ســال ادامه دهند، در حالی که در مصر، در مقابل بحران های سیاسی ، ضعف نشان دادند و از قدرت کنار زده شدند. مســاله اصلی مقاله حاضر بر این امر تاکید دارد کــه چه عواملی موجب تداوم قدرت سیاســی اســلام گرایان در ایران شــد و چرا همتایان آن ها در مصر، پس از دست یابی به قدرت ، نتوانســتند نظام سازی کرده و حکومت اسلامی تشکیل دهند. فرضیه مقاله بر این اســت که نقش آفرینی و ناکارآمدی رهبری اســلام گرایان در نظام سازی ، عدم تعامل منطقی با ارتش ، و واقعه انقلاب دوم ، در تداوم قدرت و نظام سازی نقش اساسی داشــت . این پژوهش درصدد اســت با روش توصیفی ـ تحلیلی و بر مبنای مطالعات اسنادی و کتابخانه ای به بررسی موضوع بپردازد.
The governments emerging from the revolution are confronted with continuity and discontinuity. Therefore، after the victory of the revolution the preservation of political power as one of the achievements of the revolution is an important debatable issue. In Iran، the Islamists were able to preserve political power against political crises and the government continued for more than thirty years. While in Egypt، they were vulnerable against political crisis and were put aside from power. Therefore، the main thrust of the present paper is to study the reasons for the continuity of political power by Islamists in Iran and the failure of their political counterparts in Egypt to preserve their government after achieving power. The hypothesis of this article is that، the inefficient role of leadership of Egyptian Islamists، the lack of their illogical interaction with the Army and their inability to build system were the main factors for their failure. Descriptive-analytical method has been used to analyze the data collected through documental method.
خلاصه ماشینی:
در پي فروپاشي نظام سلطنتي و حکومت خاندان پهلوي در ايران و پيروزي انقلاب اسلامي ، انســجام و يکپارچگي نيروهاي انقلابي ازبين رفت و هر يک از گروه ها و ســازمان هاي با سابقۀ مبارزاتي ، مدعي به دست آوردن سهمي درخور از قدرت سياسي شدند، اما اسلام گرايان توانستند مخالفان خود را کنار زده و بحران هاي زيادي را پشت سر گذارند (کودتاي نوژه ، گروگان گيري و ماجراي طبس ...
با وقوع انقلاب ٢٥ ژانويه ، اين فرصت تاريخي به دســت آمد تا در نتيجۀ يک فرآيند مردم سالارانه ، جعميت اخوان به قدرت اول سياسي مصر تبديل شود، اما همان طور که پيش بيني مي شد، پس از استقرار محمد مرسي در کاخ رياست جمهوري ، چالش هاي سياسي رخ نمود و نبرد ميان بخش هايي از انقلابيون با گروه هاي ديگر از يک سو، و مرسي و نهادهاي نظامي و قضايي کشور از سوي ديگر، آغاز شد.
در مصر، هنگامي که مردم خشــمگين در مخالف با آمريکا و اسرائيل سفارت خانه هاي اين دو کشور را مورد حمله قرار دادند، هم از جانب دولت موقت يعني قدرت اجرايي ، و هم از جانب نهاد هدايتگر انقلاب يعني ارتش ، ابراز مخالفت شد؛ هنگامي که نوزده جاسوس آمريکايي به اتهام تجسس و کمک غيرقانوني به مؤسسات غيردولتي دستگير شدند، شوراي نظامي حاکم مصر، آن ها را آزاد کرد )albadee.