چکیده:
اساطير، ميراث به جامانده از باورهاي انسان نخستينند كه در طول زمان ادامه يافته و در ضمير ناخودآگاه جمعي بشر به ياد آورده مي شوند. آنها در خود، نمادهايي را جاي داده اند كه در دوره هاي مختلف به اشكال گوناگون در آثار ادبي و هنري انعكاس يافته اند.
استفاده از اين نمادها براي ترسيم جهان انتزاعي بزر گ تر، اساطير را كه اغلب در مورد حوادث ماورايي خلقت سخن مي گويند با عرفان كه عرصه ناديده ها را به تصوير مي كشد، پيوند مي دهد. «آينه» نيز يكي از اين نمادها است كه به شيوه هاي مختلف در متون اسطوره اي و عرفاني جلوه گر شده است.
اين مقاله در نظر دارد با روشي توصيفي- تحليلي به اين پرسش پاسخ دهد كه: نماد آينه در بندهشن و مرصادالعباد، به عنوان نمونه هايي از متون اساطيري و عرفاني، چگونه بازتاب يافته است ؟
در بندهشن كه از مهم ترين متون ديني زرتشتيان و تفاسير پهلوي اوستاست؛ از آينه به عنوان يكي از اجزاي پنجگانه بدن آدمي نام برده شده است. آينه، بخشي از وجود انسان است كه بعد از مرگ به خورشيد بازمي گردد و در رستاخيز، خورشيد آنها را دوباره به آدميان مي دهد تا يكديگر را باز شناسند.
در مرصاد نيز كه از امهات آثار منثور فارسي و از تفاسير عرفان اسلامي است؛ آينه كاربردي شاعرانه يافته و تا حدودي به مفهوم «انسان كامل» نزديك شده است. درون آدميان، آينه كاري دست تواناي پروردگار است. اين آينه ها سرانجام بعد از مرگ در كنار هم قرار مي گيرند تا آينه تمام قدي را بسازند كه تجلي گر جلوه خداوند است.
خلاصه ماشینی:
"این آموزه های اخلاقی ، بـه اشـعار تعلیمـی فارسـی نیـز کشـیده شده اند و آینه هرچه بیشتر نقش نمایشگر عیوب را یافته است : آینه چـون نقـش تـو بنمـود راسـت خـود شـکن آیینـه شکسـتن خطاسـت (نظامی گنجوی ، ١٣٨٤: ٣٩٧) در متون عرفانی نیز که پیوندی ناگسستنی با اساطیر دارند، آینه از یک سـو خـود دارای معنایی نمادین است و از سوی دیگر کارکرد خود را به نمادی دیگر تعمیم داده و درواقـع ، با نماد جام یکی شده است و با شخصیت های اساطیری مانند جمشـید، کیخسـرو، سـلیمان و اسکندر پیونـد یافتـه اسـت .
خاصیت آینگی سبب شده است که نجم الدین رازی ، آینه را در مرکز تصویرسازی های نمادین این بخش از داستان قرار دهد که درواقع ، منشوروار در ارتباط با چهار معنای اصـلی منتشر شده و قابل تفسیر است : / درحقیقت می توان گفت «اساس همۀ رؤیاهـا و مکاشـفات صـوفیان ، درواقـع یـک چیـز است و آن عبارت است از دیدار بـا امـر مطلـق بـی رنـگ بـی کـل بلاکیـف ، امـا وقتـی ایـن مکاشفات و رؤیاها به عالم زبان و حس منتقـل مـیشـود و از آن بـا عناصـر زبـان و ادراک حسی گزارش می کنند، صورت ها و تصاویر مختلفـی بـه خـود مـی گیـرد» (فتـوحی ، ١٣٩٥: ٢١٦)."