چکیده:
نقد كهن الگويي از انواع نقد اسطوره اي است كه بيش تر بر نظريات يونگ در مورد ناخودآگاه جمعي و صور ازلي تاكيد دارد. در نظر يونگ، كهن الگوها آن دسته از صور ازلي و نوعي اند كه در عمق ناخودآگاه جمعي انسان ها، به صورت بالقوه وجود دارند و خفته اند. اين صور كهن و اساطيري، مي توانند در هنر و ادبيات تجلي يابند. در حكايت «پادشاه و برهمنان» كليله و دمنه، كهن الگوهاي آنيماي مثبت و منفي و پير خردمند را به ترتيب، در چهره هاي ايراندخت، زن ديگر پادشاه و كارايدون حكيم مي توان ديد. كهن الگوهاي اعداد، مرگ و تولد دوباره و ماندالا هم در اين حكايت نمود يافته اند. با توجه به اين صور ازلي، مي توان به لايه هاي معنايي ديگري از متن دست يافت.
خلاصه ماشینی:
"جملۀ نورتروپ فرای که «شاعران با پیگیـری صـور مثـالی اندیشه می کنند» (همـان : ١١٨) از اهمیـت کهـن الگوهـا در ادبیـات نشـان دارد و گـویی از مهم ترین عوامل ماندگاری آثار کهن ، وجود کهن الگوهاست و شاید بتوان با کمـی مسـامحه پذیرفت که «هیچ اثر کلاسیک ادبی ، صرفا به خاطر این که زیرکانه اسـت یـا خـوب نوشـته شده باقی نمی ماند؛ بلکه باید حاکی از اموری جهان شمول باشد و برای این که چنـین باشـد، احتمالا عناصری از کهن الگوها در خود خواهد داشت » (گرین ، ١٣٨٥: ١٧٧).
با توجه به رموز مربوط بـه چهـار و ارتباطش با زمان و گردش سال یا تأمل دربارة نظریۀ ادوار کیهـانی ، ایـن پرسـش مطـرح می شود که آیا می توان بین چهار و ١٢ هزار، که در داستان پادشـاه و برهمنـان آمـده اسـت ، پیوندی یافت ؟ شوالیه می گوید: «به طور قطع ، رقم دوازده همیشه نمرة فرجـام یـک عمـل و پایان یک دوره است » (شوالیه ، ١٣٨٨: ٣/ ٢٦٤).
این «نقش حیاتی عنصر مادینه است که به ذهن امکان می دهد تا خـود را با ارزش های واقعی درونی همساز کند و راه به ژرف ترین بخش های وجود برد و با ایـن دریافت ویژة خود، نقش راهنما و میانجی را میان "من " و "دنیای درونی "، یعنی "خود" بـه عهده دارد» (پورنامداریان ، ١٣٨٣: ٢٧٨)."