چکیده:
بزرگترین مصیبت عصر حافظ که مردم گریبانگیر آن هستند ریاکاری و تزویـر در دیـن و عرفـان اسـت و
نهادهای اجتماعی جامعه حافظ خود گرفتار این ریا و تزویر می باشند . نهادهایی مثل محتـسب، واعـظ، صـوفی، زاهد و شیخ و فقیه و مدرسه، پادشاه و قاضی . هر کدام به اندازه قدرتی که در جامعه از آن برخوردار هستند، ریا و تظاهر می ورزند و فسخ و فجور می کنند . حافظ با درایت و تیز بینی خاص خود همه اینان را در ترازوی نقد خـود چنان ماهرانه می سنجد که هیچ کدام از دیده تیز بین او پنهان نمی ماند . حافظ شاعری رئالیست اسـت . بهتریـن راه مبارزه را با این گروهها حربه ای به نام طنز می داند . طنز که رویه ای خنده آور و درون مایه ای نیش دار و بیـدار کننده دارد، بهترین حربه حافظ برای در هم شکستن حقه بازی صوفی، فسق و فجور محتـسب، عجـب و غـرور زاهد، نماز دروغین شیخ و مفتی و فقیه مدرسه و حرام خواری شان و رشوه گرفتن قاضی، طنز است . چرا که حافظ می خواهد جامعه را از آلودگی ها پاک کند و در این کار به اوج موفقیت رسیده است.
خلاصه ماشینی:
"(خرمشاهی ، بهاء الدین ، ١٣٨٤، ٢٢٠ تا ٢١٧) به قول دکتر شفیعی کدکنی «هر کس اندک تاملی در شعر حـافظ داشـته باشـد بـه نیکـی دریافته است که یکی از برجسته ترین ویژگیهای شعر او لحن طنز آمیز کلام اوسـت » مثـلا در این بیت : یا رب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید دود آهیش در آیینه ادراک اندازد اگر در رابطة معنایی کلمات (خودبین ) و (بجز عیب ندید) اندکی تامل داشـته باشـیم متوجـه می شویم که حافظ می خواهد بگوید.
٢ ـ ١ حافظ صوفی را در اینجا در مقابل با عارف مطرح کرده است و کار صوفیان را حقـه بـازی و شعبده بازی با مردمان زمان خود می داند صوفی در مقابل سیرت پاک عارف نیرنگ می کنـد تـا کارش را با آب و رنگ جلوه دهد و بدین وسیله مردم اجتماع را که معمولا از دیـن بـه ظواهـر اکتفا می کردند فریب دهند و لذا فلک حیله گری آنها را برملا می کند و رسوای عام می شوند.
لذا حافظ با این درایت خطر زهد آمیختـه بـا تعصب کورکورانه را گوش زد می کند و هرگز چنین اشخاص را بر نمی تابـد و فقـط یـک راه برای آنها باقی گذارد دعوت آنها به معرفت و لذا می گوید: ای صوفی از بوستان عشق و معرفت گلی بچین و پشمینه وصله دار را که نشانی از معرفت دینی ندارد به خار بده و دور بینداز و ایـن زهد آمیخته با تعصب را به شراب گوارا ببخش و شراب صاف بنوش ."