چکیده:
در این مقاله به بررسی قراردادگرایی کارنپی در مقابل پس زمینه ی غالب ویتگنشتاینی آن روزگار می پردازیم، این پس زمینه را کارنپ جز مگرایانه و غیرقابل قبول به شمار میآورد. مقاله را با داستان رضایت مندی اولیه و نارضایتی نهایی تجربه گرایان از رویکرد تاتولوژیک ویتگنشتاین نسبت به صدق های منطقی و ریاضی آغاز می کنیم. آن گاه موضع گیری کارنپ در مقابل دیدگاه مطلق گرایانه ویتگنشتاین را بررسی می کنیم، دیدگاهی که از دید کارنپ عامل قراردادی در زبان را نادیده می گرفت. تلاش کارنپ برای ارائه ی تبینی مناسب که با سرشت قراردادی منطق و ریاضیات منطبق باشد، ما را به پرسش رابطه ی بین بخش های زبانی و تجربی زبان رهنمون می کند. به نظر می رسد که این رابطه به شکلی قابل قبول در کتاب ساختار نحوی منطقی جهان تبین نمی شود.
In this paper, I try to give a clear reading of Carnap's conventionalism against the prevalent philosophical back ground of the day. The background had been painted in Wittgensetinian colors, which were deemed by Carnap to be rusty, dogmatic and unacceptable. It begins with the primary satisfaction of logical empiricists with Wittgensteinian approach to truth and the status of logical sentences (a satisfaction which ended to a deep dissatisfaction soon enough). Then I attend to Carnap's remarkable criticisms of Wittgenstein's absolutist point of view, which is devoid of necessary conventional elements. At the end, we will see that Carnap's attempt at suggesting an alternative scheme for explaining the status of logical and mathematical sentences, as it is put forward in Logical Syntax of Language (1934), suffers from similar shortcomings. This does not need to debase the brilliant points which emerged out of Carnap's critical reading of Wittgenstein's philosophy, though.
خلاصه ماشینی:
", Logische Syntax der Sprache, London, Kegan Paul Trench, Trubner& Co.
به همین دلیل و به این دلیل ساده که کارنپ متعین بودن را به منزله ی معیار منطقی بودن گرفته است و بعد در مورد P-rules نشان داده است که عباراتی وجود دارند که از نشانه های توصیفی تشکیل شده اند، اما متعین اند (چون قواعد زبان اند)، یک تمایز نحوی بین عبارات توصیفی و منطقی (یا تحلیلی و تألیفی ) چندان کارساز نیست .
در واقع حتی در دوره ی سمانتیکی نیز کارنپ آن قدر متواضع بود که می گفت نمی تواند یک تمایز واضح بین بخش های منطقی و بخش های توصیفی زبان بیاید: در سمانتیک عمومی سؤال این است که آیا می توان بر اساس عبارات سمانتیکی دیگر، نظیر «ارجاع » و «صادق »، عبارات «منطقی » و «توصیفی » را به شکلی تعریف کرد که معلوم شود آیا تمایز کلی به هر نظام خاصی به نتایج متناسب با تمایز مورد نظر می رسد یا خیر.
نمی دانم این که هر نشانه چگونه کار می کند چیزی است که به توان آن را در قالب زبان بیان کرد یا نه ، اما فکر می کنم نشان دادن این که هر نشانه چگونه کار می کند دقیقا همان کاری است که کارنپ تلاش کرد به آن شکل ظریف در کتاب ساخت نحوی منطقی زبان انجام دهد.
by AmetheSmeaton as Logical Syntax of Language (LSL) London, Kegan Paul Trench, Trubner& Co."