خلاصه ماشینی:
"حتی بیعت در عهد رسالت, صرفا یک وظیفه دینی و سیاسی است, که به منظور فراهم شدن نیرو و امکانات برای مقام زعامت, انجام می گرفته, نه آن که بیعت کنندگان او را برای زعامت برگزیده و به اختیار و انتخاب خود, زعیم قرار داده باشند, بلکه زعامت پیغمبر به حکم قرآن ثابت بوده و مردم موظف بودند با او بیعت کنند, تا امکانات رهبری برای او فراهم باشد.
علی(ع) و مسئله خلافت در روز غدیر خم, که پیغمبر اکرم(ص) امیرمؤمنان علی(ع) را به مقام خلافت و ولایت بر امت, منصوب نمود, برای آن که منشأ دینی این حق را ارائه دهد, به مقام ولایت خود ـ که منشأ دینی داشته ـ اشاره نمود, و فرمود: (ألست أولی منکم بأنفسکم), اشاره به آیه کریمه (النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم) است; یعنی: آیا من به حکم الهی, ولی امر شما نیستم؟!
نقد یک دیدگاه با این مبانی مطرح کردن مسئله جدایی دین از حکومت, از جانب کسانی که در سایه مکتب تشیع آرمیده اند, شگفت آور است; در مثل برخی گفته اند: خلافت یک مقام سیاسی ـ اجتماعی است, که واقعیتی جز انتخاب مردم در بر ندارد, منتها گاهی اتفاق می افتد که مردم آن قدر رشد و دانایی پیدا کرده اند که پیامبر یا امام خود را آگاه ترین و با تدبیرترین افراد در امور کشور داری و روابط داخلی و خارجی سرزمین خود یافته, و او را برای زمامداری سیاسی ـ نظامی خود انتخاب می کنند, مانند بیعت با نبی اکرم زیر شجره (لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة)20 و مانند انتخاب حضرت علی(ع) در نوبت چهارم خلافت, پس از رحلت نبی اکرم(ص)."