خلاصه ماشینی:
"19 از آن چه که بیان شد, استنباط نگارنده این است که: در مورد اعتقادهای مذهبی کاشفی, می توان به یک سیر تحول فکری از تسنن به تشیع قائل شد, به این معنا که ملاحسین از زمانی که با نام سعدالدین کاشغری آشنا می شود و به دنبال آن با عبدالرحمن جامی و امیر علیشیر نوائی هم صحبت می شود, کاملا در جرگه طریقت نقشبندیه در آمده و یک مسلمان سنی مذهب بوده است; چرا که وارد شدن در طریقت مذکور ـ که در تاریخ تصوف اسلامی تنها فرقه ای است که شجرة النسب شان را به حضرت علی(ع) نمی رسانند بلکه به ابوبکر,20 با داشتن یک فکر شیعی میسر نیست, آثار کاشفی در این دوره از نظر محتوا و سبک نگارش هم کاملا حال و هوای کتاب های اهل تسنن را دارد که تفاسیر او نمونه بارز آن هستند.
این سیر تحول فکری, در مورد اعتقادهای مذهبی پسر کاشفی نیز می تواند صادق باشد, فخرالدین علی که کتاب (رشحات عین الحیات) را برای خواجه عبیدالله احرار نقشبندی در شرح حال مشایخ این طریقت به رشته تحریر درآورده است, بعد از چند سال که به نگارش (لطایف الطوایف) می پردازد, مطلقا از مشایخ نقشبندی نه نامی برده و نه چیزی نوشته و با این که از علائم ظهور حضرت قائم(ع) سه روایت از کتاب (فصل الخطاب) تألیف خواجه محمد پارسا (از مشایخ نقشبندی) نقل کرده است; اما ابدا نامی از مؤلف آن نبرده است و نیز در یک موردی که خواسته است از دوریش محمد سمرقندی واعظ, مطلبی نقل کند عمدا اسم راوی را از قلم انداخته و نوشته است: (راقم حروف وقتی که در ماوراء النهر بود از بعضی اکابر استماع نمود که درویش احمد سمرقندی دانش مند و به غایت عارف بود)."