چکیده:
طبقهبندیهای گوناگونی از حیات علمی صدرالدین شیرازی ارائه گردیده است که مشهورترین آنها، طبقهبندی علامه سید محمدحسین طباطبایی است. این طبقهبندی بر آن است که حیات ملاصدرا به سه دورة فراگیری و تحصیل، ریاضت و تهذیب، و نگارش و تدریس تقسیم میشود. تقریبا همه کسانی که بعد از طباطبایی به بحث پرداختهاند، از این دستهبندی برای تبیین زندگی ملاصدرا بهره گرفتهاند. مدعای نگارنده این است که در سیر حیات علمی و نگارش آثار ملاصدرا میتوان از سه ملاصدرا سخن گفت: ملاصدرای جوان، ملاصدرای میانسال و ملاصدرای کهنسال. برایناساس، صدرای جوان در پی آموختن است، صدرای میانسال با قائلشدن به اصالت وجود در پی تدوین فلسفهای نوین است و صدرای کهنسال نیز با توجه به مباحث قرآنی، روایی و عرفانی در پی وحدت و جامعنگری است. این مقاله بهعنوان مقدمه به ذکر طبقهبندی آثار صدرالمتالهین میپردازد تا مبنایی برای بررسی جایگاه سیاست در آثار ملاصدرا به وجود آید.
Various classifications are available of the academic life of Mulla Sadra، of which the most important is the classification made by Allama Tabatabaei. According to this classification Mulla Sadra's life can be divided into three periods of learning، mortification and self-purification، writing and teaching. Nearly all those who have come after Allama Tabatabaei have made use of this classification for explaining Mulla Sadra's life. The author is of the view that one can talk of three Mulla Sadras when one evaluates Mulla Sadra's academic life: young Mulla Sadra، middle-aged Mulla Sadra and old Mulla Sadra. Young Mulla Sadra is in pursuit of knowledge. The middle aged one intends to rewrite philosophy on the basis of the principle of priority of existence whereas the old one follows an integrated unity on the basis of Quranic، traditional and mystical discussions. This study offers a new classification of Sadra's works so as to pave the ground for assessing the place of politics in his works.
خلاصه ماشینی:
"(صـدرالدین شـیرازی ، ١٣٨٢، ص١٩، مقدمه آشتیانی ) اگرچه گفته آشتیانی ، به دلیل اشراف ایشان بر حکمت اسـلامی مـی توانـد حجت باشد، اینکه چنین آثاری را بتوان کـاملا در حـوزه حکمـت مشـاء بـه شـمار آورد، همچنان نیازمند بحث و بررسی های بیشتر است ؛ چنان که عبدالرسول عبودیت بر این نظـر است که تعلیقه بر شفاء در سال های پایانی عمر ملاصدرا نگارش شده اسـت .
البته جسته و گریخته برخی مباحث قابل اشاره اسـت ؛ از جمله مباحثی که در رساله الواردات القلبیه مطرح شده است ، ولی این مباحث از نظر حجم همانند آنچه در دوره سوم اتفاق افتاده ، قابل اشاره نیست ؛ به ویژه اینکه کتـاب عظـیم وی اسفار اربعه نیز به مباحث حکمت عملی به طور مستقل نپرداخته است و به نظـر مـی رسـد طرح وی در این زمینه دست کم در این اثر ناقص است و در واقـع مباحـث سـفر چهـارم نمود چندانی در این اثر ندارد و کتاب بدون پرداخت نهایی خاتمه یافته است .
بـرای مثال ، در کتاب شرح هدایه اثیریه به تعداد بسیار اندکی از آیات قرآن کریم ارجاع داده شـده است ؛ حال آنکه در اسفار اربعه که گفتیم در دوره دوم نگاشته شده ، حدود یک هـزار آیـه قرآن مورد اشاره قرار گرفته است که این مقدار البته بـه منظـور اسـتدلال فلسـفی اسـتفاده نشده و تنها برای استشهاد به مطالب و تأیید مباحث فلسفی آمده است ؛ درحالی که در آثار این دوره ، محور مباحث ، قرآن حکیم و روایات ائمه است و مباحـث قرآنـی و روایـی بـا صبغه ای فلسفی بیان شده اند و مباحث عرفانی در کتابی مانند المظاهر الالهیه بیشـتر مـورد توجه بوده است ."