چکیده:
این پژوهش می کوشد با مطالعة رمانهای ادبیات مهاجرت فارسی ، چالش عناصر هویت ساز دو سرزمین مبدا و میزبان را در فضاهای بیناگفتمانی مهاجرت ، در سرزمین میزبان، تحلیل و بررسی کند. هدف از این بررسی ، پاسخ به این پرسش اصلی است که : جابه جایی سوژة انسانی از سپهر نشانه ای سرزمین مادری به سپهر نشانه ای سرزمین میزبان، عناصر هویت ساز سرزمین مادری را دچار چه چالش هایی می کند؟ مقاله برای رسیدن به پاسخ این پرسش ، از مبانی نظری مطالعات فرهنگی و به ویژه نظریة سپهر نشانه ای یوری لوتمان سود می جوید. فرض مقاله بر این است که عناصر هویت ساز با خروج از سپهر نشانه ای خود، بخش مهمی از قدرت و تاثیرگذاریشان را از دست می دهند. این نشانه های هویت ساز در سرزمین میزبان به سبب ازدست دادن قدرتهای حامی خود و تفاوت و تعارض با نشانه های هویت ساز میزبان، ممکن است به حاشیه فرستاده شوند یا دچار تغییرات ارزشی شوند و درنتیجه ، سوژة انسانی را دچار چالش های فراوان هویتی کنند؛ چالش هایی که از هویت آستانه ای تا بحران هویت و بی هویتی متغیر است .
خلاصه ماشینی:
"ازاین رو، سوژة انسانی در سرزمین میزبان، می کوشد ارتباطی معنادار میان نشانه های هویت ساز دو سپهر نشانه ای مبدأ و میزبان برقرار کند؛ درصورتی که نتواند چنین ارتباطی را به وجود آورد، تفاوت نشانه های هویت ساز دو سپهر، ازدست رفتن قدرتهای حمایت کنندة نشانه های مبدأ و حضور در سپهر نشانه ای میزبان سبب می شود که سوژه به ناچار تغییراتی را در مبانی ارزشی عناصر هویت ساز خود ایجاد کند؛ بخشی از آنها را به حاشیه بفرستد؛ جنبه هایی از نشانه های میزبان را بپذیرد و یا ممکن است نتواند نشانه های مناسبی جایگزین نشانه های به حاشیه فرستادهشده کند؛ همچنین در فرایند مهاجرت گروهی از افراد که در سرزمین «خود» به عنوان اقلیت روایت های هویت ساز شناخته می شدند و همواره ازراه این روایت ها منافع شان تهدید می شد، در سپهرنشانه ای «دیگری» تمام تلاش خود را برای سرکوبکردن و به حاشیه راندن دالهای مرکزی این روایت ها ــ که زمانی ، آنها را درون گفتمان «خود» به حاشیه رانده و سرکوب کرده بودند ــ به کارمی بندند."