چکیده:
انسجام متن از به هم پیوستن مجموعه ای از واژهها و جملاتی که متضمن معنا و پیـام خاصـی اسـت ، بـه وجود می آید. نویسنده، دنیای واقع و فراواقع خود را در قالب مـتن مـنعکس مـی کنـد و در ایـن انعکـاس اگرچه از زمان فاصله می گیرد، اما به مدد زبان و حفظ ارتباط بین عناصر دستوری و واژگانی ، معنـا را منتقل می کند و متنی منسجم می آفریند. متن سوررئالیستی که بازتابی از دنیای فراواقع اسـت ، بـه دلیـل هجوم واژگان ناشی از نگارش خودکار، چنین تصوری را در اذهان ایجاد می کند کـه دور از انسـجام و پیوستگی است و ارتباط معنایی در این متون گسسته می نماید. این پژوهش در پاسخ به ایـن مسـئله کـه «آیا این متون، با وجود زیـر پـا گذاشـتن زبـان معیـار و آزادی زبـان و واژههـا- نگـارش خودکـار- از انسجام واژگانی برخوردار هستند؟»، به بررسی انسـجام واژگـانی داسـتان سوررئالیسـتی بـوف کـور صادق هدایت ، بر پایة نظریة انسـجام مـتن مایکـل هالیـدی و رقیـه حسـن مـی پـردازد. پـس از تحلیـل و بررسی دادهها، این نتیجه حاصل شد که متن بـوف کـور، بـا ٣٢٨٢ گـره انسـجام واژگـانی ، از انسـجام بالایی برخوردار است و نویسنده با بهرهمندی از عناصـر انسـجام واژگـانی ، بـه ویـژه عنصـر تکـرار و باهم آیی و ترادف، توانسته است پیوندی ناگسسـتنی میـان الفـاظ و معـانی ایجـاد کنـد و بـه ایـن طریـق اندیشه و امیال درونی خود را در متن منعکس سازد.
خلاصه ماشینی:
"ایـن امر به گونه ای است که نه تنها «از روی سمبل ها و صور خیال و توصیفات و انحرافاتی کـه در زبان هنرمند است ، می توان اثر را تجزیه و تحلیل روانی کرد و به روح و ذهن آفرینندة آن پـی 298 برد» (شمیسا، ١٣٨٣: ٢١٩)، بلکه می توان با توجه به عناصر انسجام واژگانی از جملـه تکـرار، تضادهای معنایی ، مترادفات، شمول معنایی و باهم آیی های یک متن سوررئالیستی ، به روان و اندیشة صاحب اثر پی برد و عقدههـا و سـرکوبهـای حـکشـده در ضـمیر ناخودآگـاه او را شناسایی کرد و با دنیای فراواقع و شخصیت های اصلی زندگی سرشـار از تـوهم و خیـال او آشنا شد؛ به عنوان مثال: در متن داستان بوف کـور، عنصـر «تکـرار»، مهـم تـرین و بـارزترین ابزار در جهت انسجام، شـناخت سـبک، نـوع مـتن و آشـنایی بـا اندیشـة نویسـنده محسـوب می شود.
باهم آیی ترس و لرز (ص ١٥)، مرده و سردی بدنش (ص ٢٠)، قبرستان و سنگ قبر (ص ٢٩)، روز رستاخیز، کیفر، پاداش (ص ٦٣)، تـابوت، پارچـة سـیاه، شـمع ، لاالـه الـا الله (ص ٦٧)، تابوت، گور، مرگ (ص ٦٨، ٢ مرتبه )، مرگ و تجزیه بدن (ص ٦٨، ٢ مرتبه )، با توجه به جدول بالا، نویسنده با کاربرد ایـن عناصـر انسـجام واژگـانی در مـتن ، باعـث تولید و دریافت معانی ژرفساختی و روساختی مـرگ شـده اسـت کـه همگـی بیـانگر درد و فشار متحمل شدة کنش گر اصـلی روایـت ، ناشـی از رنـج زنـدگی فلاکـت بـار بـا همسـرش و درنتیجه ، تشدید عقدههای ناشی از سرکوفت ها، نامهربانی ها و رفتارهـای نادرسـت آن لکاتـه است که نه تنها موجب سرکوفت امیال درونی اش شده، بلکـه بـیم و هـراس ناشـی از مـردن و فشار قبر نیز بر زندگی اش سایه افکنده است ؛ به گونه ای که تمام این دردها «مثـل خـوره، روح او را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد» (هدایت ، ١٣٥٦: ٩)."