چکیده:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی اثربخشی دوره های آموزش مهارت های زندگی بر سلامت روان و بهبود چشم انداز زمان در زنان دارای همسر معلول است. جامعهی آماری پژوهش حاضر را زنان دارای همسر معلول تحت پوشش بهزیستی منطقه 18 شهر تهران تشکیل دادند که از میان آنان به شیوهی نمونه گیری تصادفی هدفمند تعداد 60 نفر به عنوان نمونهی آماری انتخاب شدند و به شیوهی تصافی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. به منظور جمع آوری اطلاعات از دو پرسش نامه سلامت روان گلدبرگ GHQ-28 (1972) و چشم انداز زمان زیمباردو ZTPI-66 (1999) در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون استفاده شد و آموزش مهارت های زندگی 10 جلسه ای بر روی زنان دارای همسر معلول در گروه آزمایش به اجرا درآمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس استفاده شد و جهت تجزیه و تحلیل آماری داده های پژوهش از نسخه 18 نرم افزار SPSS استفاده گردید. نتایج به دست آمده نشان داد که حدود 14 درصد از تغییرات در نمره های پسآزمون چشم انداز زمان و حدود 13 درصد از تغییرات در نمره های پسآزمون سلامت روان به تاثیر آموزش مهارتهای زندگی مربوط است؛ بنابراین فرضیه اصلی پژوهش مبنی بر آموزش مهارتهای زندگی موجب بهبود چشم انداز زمان و افزایش سلامت روان در زنان دارای همسر معلول خواهد شد مورد تایید قرار گرفت. با توجه به اینکه مهارت های زندگی شامل مجموعه ای از توانایی ها هستند که قدرت سازگاری و رفتار مثبت و کارآمد را افزایش می دهند، در نتیجه آموزش مهارت های زندگی می تواند به عنوان رویکردی در بهبود شاخص های سلامت روان و بهبود چشم انداز زمان به کار رود.
خلاصه ماشینی:
"طرح پژوهش، نیمه آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل میباشد که با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت زندگی بر افزایش چشمانداز زمان و سلامت روان در زنان دارای همسر معلول صورت خواهد گرفت.
بنابراین با عنایت به معناداری تفاوت میانگین ها و نیز معناداریF (635/4F=) و (05/0Sig<) ، فرض H0 رد می شود و با 95 درصد اطمینان می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارتهای زندگی موجب بهبود چشمانداز زمان و افزایش سلامت روان در زنان دارای همسر معلول خواهد شد و فرضیه ی این پژوهش تایید می شود.
بنابراین با عنایت به معناداری تفاوت میانگین ها و نیز معناداریF (635/4F=) و (05/0Sig<) ، فرض H0 رد می شود و با 95 درصد اطمینان می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارتهای زندگی موجب بهبود چشمانداز زمان و افزایش سلامت روان در زنان دارای همسر معلول خواهد شد و فرضیه ی اصلی این پژوهش تایید می شود.
نتایج به دست آمده در این پژوهش همسو با نتایج فرامرزی و همکاران(1390) و جعفری سلطانآبادی(1389) میباشد که آنها نتیجه گرفتند که آموزش گروهی شناختی رفتاری مهارتهای زندگی بر سلامت روانی زنان دارای همسر معلول مؤثراست و نتایج تحلیلها نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه آزمایش و گروه کنترل در مورد مقیاس های سلامت روان وجود دارد.
In order to collect information, General Health Questionnaire of Goldberg GHQ-28 (1972) and Zimbardo Time Perspective ZTPI-66 (1999) on the pre-test and post-test were used and life skills training in10 sessions was conducted on women with handicapped spouses in the experimental group."