چکیده:
از دیدگاه اسلامى، انسان از آن جهت که انسان است، احترام و حق حیات دارد. به همین جهت، کشتن بدون مجوز یک انسان، مساوى با کشتن همه انسانها است. با این حال، جنگ و جهاد هم در مواردى تجویز و تشریع شده است و مسلمانان اجازه یافتهاند تا با کسانى که با مسلمانان سر جنگ دارند، به جهاد برخیزند; اما در مقابل، محدودیتهایى نیز مقرر شده و امورى همچون کشتن زنان، کودکان و سالخوردگان ممنوع شده است. با توجه به تغییر ماهوى وضعیت جنگهاى امروزى نسبت به صدر اسلام، سؤالاتى درباره حمایت یا عدم حمایت از مصادیق دیگرى که در روایات ذکر نشده )همچون خبرنگاران و تصویربرداران، پزشکان و نیروهاى امدادى( وجود دارد. هدف این مقاله بررسى این مسأله است که آیا ممنوعیت قتال و کشتن برخى افراد در جنگ، مختص همان مصادیقى است که در روایات و کلمات فقها آمده یا قابل تعمیم و تسرى به مصادیق دیگر و امکان دستیابى به یک قاعده کلى فقهى است؟ فرضیه مقاله بر آن است که ملاک و معیار حمایت از افراد و عدم قتل آنان در جنگ، »غیرمقاتل« بودن آنان است; بنابراین مىتوان با الغاى خصوصیت از این مصادیق، عدم مقاتل بودن را معیار ممنوعیت قتال و کشتن افراد در جنگ دانست و قاعده »لایُقتَلُ غَیرُالمُقاتِل« را به مثابه یک قاعده فقهى، معیارى براى بیان احکام اشخاص مورد حمایت در مخاصمات مسلحانه، از منظر فقه اسلامى مطرح کرد.
خلاصه ماشینی:
هدف این مقاله بررسی این مسأله است که آیا ممنوعیت قتال و کشتن برخی افراد در جنگ، مختص همان مصادیقی است که در روایات و کلمات فقها آمده یا قابل تعمیم و تسری به مصادیق دیگر و امکان دستیابی به یک قاعده کلی فقهی است؟فرضیه مقاله بر آن است که ملاک و معیار حمایت از افراد و عدم قتل آنان در جنگ، »غیرمقاتل« بودن آنان است; بنابراین میتوان با الغای خصوصیت از این مصادیق، عدم مقاتل بودن را معیار ممنوعیت قتال و کشتن افراد در جنگ دانست و قاعده »لایقتل غیرالمقاتل« را به مثابه یک قاعده فقهی، معیاری برای بیان احکام اشخاص مورد حمایت در مخاصمات مسلحانه، از منظر فقه اسلامی مطرح کرد.
البته دیدگاه فوق )محقق داماد، 90 :1383)، شاید دو دلیل داشته باشد: اولا بیان نظر برخی دیگر از دانشمندان مسلمان باشد; زیرا عبارتی با این مضمون در تعریف مقاتل از سرخسی نقل شده که »المقاتل من له بنیة للقتال«; رزمنده کسی است که توانایی جنگیدن داشته باشد )السرخسی، شرح السیر الکبیر: 78/4; به نقل از: حمیدالله، 232 :1380); ثانیا در جنگهای قدیم، شرکت در جنگ وظیفه مردان بوده است و معمولا »همه« مردان قبیله به جنگ میرفتهاند و همه میجنگیدهاند و فقط زنان و کودکان و ناتوانان، از جنگیدن معاف بودهاند; لذا عنوان نظامی و رزمنده، بر همه مردان اطلاق میشد و غیررزمندگان، فقط شامل زنان، کودکان و برخی افراد خاص دیگر میشد; مانند از کار افتادگان و کلا کسانی که قابلیت جنگ نداشتند; بنابراین، اینکه چه کسانی رزمنده یا غیررزمنده محسوب شوند، تصمیمها و سیاستهای دفاعی، مؤثر و تعیینکننده است; مثلا اگر کشوری بسیج عمومی اعلام و تمام مردان خود را مسلح کند و به جنگ بفرستد - مانند آنچه در صدر اسلام عمل میشد - همه آنان رزمنده محسوب میشوند; اما اگر صرفا گروهی خاص، برای این کار اقدام کنند، فقط همان عده رزمنده و دیگران، اگرچه مرد باشند و توانایی جنگیدن داشته باشند، غیررزمنده محسوب خواهند شد.