چکیده:
رواﺑﻂ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ ﻣﯿﺎن ﻋﻮاﻣﻞ اﻧﺴﺎﻧﯽ در ﻓﻀﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﻣﯿﺪان ﺳﯿﺎﺳﯽ اﯾﺮان ﺷﮑﻞ ﻣﯽ ﮔﯿﺮد؛ ﻧﻮع رواﺑﻂ ﻣﯿﺎن اﻫﺎﻟﯽ ﺣﺮﻓﻪ ای ﺳﯿﺎﺳﺖ، ﯾﺎ ﻧﺨﺒﮕﺎن ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﺎ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ذﻫﻨﯿﺖ و ﻋﯿﻨﯿﺖ در ﻣﯿﺪان ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﯽ ﺷﻮد، در اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﮔﺮدش ﺨﺒﮕﺎن ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺟﻮاﻧﯽ و ﭘﯿﺮی آن ﻫﺎ، ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺘﻐﯿﺮ ﺳﻦ ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﯽ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. داده ﻫﺎ، ﺑﺎ روش اﺳﻨﺎدی-ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ای از ﻣﯿﺎن ﻣﺘﻮن ﺗﺎرﯾﺨﯽ، ﺧﺎﻃﺮات ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪاران و ﯾﺎدداﺷﺖ ﻫﺎی اﻓﺮاد ﻓﻌﺎل در ﻣﯿﺪان ﺳﯿﺎﺳﯽ در ﺑﺎزة زﻣﺎﻧﯽ ﭘﺲ از اﻧﻘﻼب ﻣﺸﺮوﻃﻪ ﺗﺎ دﻫﮥ ﭼﻬﻞ ﺷﻤﺴﯽ ﺑﻪ دﺳﺖ آﻣﺪه اﺳﺖ و ﺑﺮای رﺳﯿﺪن ﺑﻪ ﺗﺒﯿﯿﻦ رواﺑﻂ در ﻣﯿﺪان ﺳﯿﺎﺳﯽ، از ﭼﻬﺎرﭼﻮب مفهومی پی یر بوردیر با توجه به فلسفه ی علم رابطه ای و عناصر دخیل در میدان سیاسی استفاده شده است مطالعه ی اسناد و تحلیل ها نشان داد که روابط بین جوان ترها و پیرترها در میدان سیاسی با اشکال «متابعت» « سلطه» « همگونی» و « سرپیچی» شکل می گیرد و نوع رابطه به میزان سرمایه نمادین و سرمایه ی سیاسی افراد بستگی دارد .
خلاصه ماشینی:
"مسعود بهنود در مقالۀ «ایرج میرزا و خانواده اسکندری» که در کتاب «خاطرات سیاسی» ایرج اسکندری منتشر شده است درباره سلیمان میرزا، عموی ایرج اسکندری و رهبر حزب سوسیالدمکرات ایران مینویسد: مسیر راهی که توسط پیرترها انتخاب میشود و عصیان و سرپیچی که از طرف جوانترها در میدان سیاسی صورت میگیرد، نوعی عصیان که ازپیش رسیدگان برای آن برنامهای نداشتند و با رخ دادنش در مقابل عمل انجام شده از جانب نورسیدگان یا جوانترها قرار میگیرند؛ آرزوهایی که پدران صاحب سرمایۀ سیاسی برای پسرانشان در میدان دارند و محقق نمیشوند نوعی رابطه را شکل میدهد که نه متابعت است نه سلطه و نه همگونی و تنها یک پیوند خونی میان جوانترهای عصیانگر و پیرترهای مجرب است که شاید بتوان به اقتباس از بوردیو نام این نوع رابطه را «سرپیچی» گذاشت: سید احمد بهبهانی در مجلس چهاردهم نماینده بود، پدرش بهبهانی، که رهبر سرشناس انقلاب مشروطه بود، اصرار داشت که پسرش مجتهدی واقعی و رهبری مستقل از دولت باقی بماند، لیکن او هم مقامی مذهبی از رضاشاه پذیرفته بود و هم یک کرسی نمایندگی در مجلس (آبراهامیان، 1393: 168).
علاوه بر سه نوع رابطهای که بوردیو بیان میکند، اسناد و متون تاریخی نشان میدهد که نوع رابطه بین نورسیدگان و ازپیش رسیدگان ممکن است به شکل مرید و مرادی یا حمایتی و یا پدرخواندگی و فرزندخواندگی نیز نمود پیدا کند که میتوان آنها را در نوع «متابعت» قرار داد، در مواردی نیز رابطه به شکل قهرمانپروری که گاه به افسانه تنه میزند نمود مییابد، این نوع رابطۀ قهرمانسازی اغلب از طرف نورسیدگان که معمولا از لحاظ بیولوژیکی نیز جوانتر از ازپیشرسیدگان هستند بیان میشود؛ رابطۀ قهرمانسازی یا قهرمانپروری بیشتر نسبت به عواملی ایجاد میشود که از میدان سیاسی، به واسطۀ مرگ، زندان، تبعید، اعدام و یا به واسطۀ از دست دادن سرمایۀ سیاسیشان کنار زده شده و یا خارج شدهاند؛ قهرمانسازی از جانب افرادی اعمال میشود که در قطب دگرمختار یا وابستۀ میدان سیاسی هستند، سرمایۀ سیاسی اندکی دارند."