چکیده:
اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﮥ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ و ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻣﯿﺪان ﺳﯿﺎﺳﯽ در ﻧﻈﺮﯾﮥ ﺑﻮردﯾﻮ ﻣﯽ ﭘﺮدازد. ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﻮردﯾﻮ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از سه مفهوم میدن سرمایه و عادت واره توسعه می یابد. دو مفهوم اساسی در جامعه شناسی سیاسی دولت و قدرت هستند از انجا که ﺗﻔﮑﺮ ﺑﻮردﯾﻮ ﯾﮏ ﺗﻔﮑﺮ راﺑﻄﻪ ﻧﮕﺮ و ﻣﯿﺪاﻧﯽ اﺳﺖ او ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ دوﻟﺖ و ﻗﺪرت را ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻣﯿﺪاﻧﯽ ﺗﺮﺳﯿﻢ و ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؛ او ﻣﯿﺪان ﺳﯿﺎﺳﯽ را ذﯾﻞ ﻣﯿﺪان ﻗﺪرت و دوﻟﺖ را ذﯾﻞ اﯾﻦ دو ﻣﯿﺪان در ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﮔﯿﺮد، در ﻧﻈﺮﯾﮥ ﺑﻮردﯾﻮ ﻣﯿﺪان ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﺘﺸﮑﻞ از دو ﻗﻄﺐ ﺧﻮدﻣﺨﺘﺎر و دﮔﺮ ﻣﺨﺘﺎر اﺳﺖ ﮐﻪ اﻫﺎﻟﯽ ﺣﺮﻓﻪ ای ﺳﯿﺎﺳﺖ در آن ﻣﺸﻐﻮل ﻣﻨﺎزﻋﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺑﻮردﯾﻮ ﻣﯿﺪان ﺳﯿﺎﺳﯽ را ﺑﺎ ﻣﻔﺎﻫﯿﻤﯽ ﻣﺜﻞ ﺳﺮﻣﺎﯾﮥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻓﺮدی، ﺳﺮﻣﺎﯾﮥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮔﺮوﻫﯽ، ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺎر ﺳﯿﺎﺳﯽ، زﺑﺎن ﺳﯿﺎﺳﯽ، اﺣﺴﺎس ﻣﺤﻖ ﺑﻮدن در ﻣﯿﺪان ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﺻﻼﺣﯿﺖ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ اﯾﻦ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ در ﻣﯿﺪان ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻗﺮار ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ؛ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﺑﻮردﯾﻮ در ﺣﻮزة ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ اﮔﺮ دو ﺳﻨﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﺘﻌﺎرف و ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ را در ﻧﻈﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ ای ﮐﻪ ﺑﻮردﯾﻮ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ را ذﯾﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ در ﻧﻈﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ.
خلاصه ماشینی:
"بوردیو معتقد است که از طریق تعبیر «میدان قدرت» میتوان از نتایج ساختاری آگاه شد که از چنگ سایر تعابیر میگریزد، از جمله ویژگی پارهای رفتارها و وانمودهای نویسندگان و هنرمندان که صرفا با ارجاع به میدانهای ادبی یا هنری امکان توضیح و تبیین کامل آن وجود ندارد؛ مثلا ابهام و دوگانگی در مواجهه با «مردم» و «بورژواها» که نزد نویسندگان و هنرمندان واقع در مواضع مختلف این میدانها مشاهده میشود و تنها در صورتی قابل فهم خواهد بود که موقعیت مسلطی که میدان تولید فرهنگی در فضای اجتماعی دارد، در نظر گرفته شود (بوردیو، 1393: 76).
بوردیو میدان سیاسی را میدانی برای رقابت میان کنشگران حرفهای (سیاستمداران) میداند که در آن هر کس با سرمایۀ کل خود وارد شده و به مبادله میپردازد و از خشونت نمادین برای به کرسی نشاندن موقعیت خود و بیرون راندن رقیب استفاده میکند؛ در عین آنکه کل سیستم در حالت کلی در پی بازتولید خود است (فکوهی، 1385)؛ میدان سیاسی جایی است که درون آن، کنشگران درگیر، دست به رقابت با یکدیگر بر سر محصولات سیاسی، مسائل، برنامهها، تحلیلها، تفسیرها، مفاهیم و وقایعی میزنند که شهروندان عادی در آنها به موقعیت یک «مصرفکننده» تقلیل یافتهاند و ناچار به انتخابی هستند که ا مکان اشتباه در آن به همان میزان افزایش مییابد که آنها از مکان تولید (سیاست) فاصله میگیرند؛ بنابراین میتوان گفت که میدان سیاسی درواقع با محدود کردن حوزۀ گفتمان سیاسی و از همین طریق محدود کردن حوزۀ آنچه میتوان ازلحاظ سیاسی به آن اندیشید، تأثیر سانسور کننده دارد."