چکیده:
از سده های نخست هجری که داستان های هزار و یک شب به عربی برگردانده شد تا دوران معاصر که با خیل عظیمی از مترجمان به زبان های مختلف جهان روبه رو گردیده، شاهد ورود سلایق گوناگون در ترجمه این کتاب بوده ایم که نتیجه آن از میان رفتن اصل، تعدد نسخه ها و اختلافات عمده میان ترجمه ها است. یکسان بودن نسخه اساس ترجمه طسوجی و اقلیدی و مرعشی پور (چاپ بولاق مصر) زمینه مناسبی را برای بررسی نحوه تعامل این سه مترجم با متن اصلی فراهم می کند. حذف یکی از مولفه های مهم نقد ترجمه بر اساس نطریه ژان رنه لادمیرال نظریه پرداز مقصدگرای فرانسوی به شمار می رود. او معتقد است که مترجم گاه می تواند به حذف گزاره ای متنی روی آورد. این فرآیند در عملیات ترجمه بنابر الزامات فراوانی نظیر الزامات فرهنگی، زبانی، سبکی و غیره رخ می دهد. مبحث پیش رو می کوشد مولفه حذف را در سه مقوله بیان حالات عشقی، برگردان اشعار و نشانه های عربی-اسلامی در ترجمه های فارسی الف لیله و لیله همورد ارزیابی و سنجش قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"خوانندة متن اقلیدی هنگام رسیدن به این نقطه از داستان احساس میکند که در روایت مسیر دیگـری گشـوده مـیشـود امـا خواننـدة مـتن طسـوجی و تـا حـدودی ترجمـۀ مرعشیپور، به این گمان نمیرسد و حوادث بعدی برای او بیمنطق و بیارتباط جلوه میکنـد؛ زیرا خواننده که اوصاف زیبای آن پریزاد را در متن نمییابـد عبـور حسـن بصـری از جزایـر هفت گانه و تن دادن به خطرات بیشـمار بـرای رسـیدن بـه جزیـرة واق نـزد پـریزاد را پیـرو حکایت های ساختارمند افسانه ای میداند که حوادث خود به خـود بـه سـوی مسـیر مشخصـی حرکت میکنند و در جریان است ؛ در حالی که پردازدة الف لیله این اوصاف را هدفمنـد آورده و به واسطۀ آن بر جذابیت داستان افزوده و فرآیند شخصیت پردازی پریزاد را تکمیـل نمـوده و کوشیده تا از این رهگذر عملکرد حسن بصری را تبیین و روشن نماید.
خوانندگان معمولا هنگام رسیدن به این اشـعار آن هـا را وا میگذراند و پاراگراف بعدی را از سر میگیرند؛ زیرا آمیخته شدن نثـر بـا شـعر در یـک اثـر روایی به این اندازه که در هزار و یک شب دیده میشـود بایسـته نیسـت و کتـاب هـایی نظیـر گلستان و برخی کتاب ها که از امتزاج میان شعر و نثر خلق شده اند نثر روایـی ماننـد الـف لیلـه نیستند بلکه حکایت هایی هستند که شعر جزء لاینفک و ضروری آن است که در بیشـتر مـوارد مضمون و دورن مایۀ اصلی آن حکایت های کوتاه در دل شعر و مثلی آورده میشـود آن هـم در پایان حکایت ."