چکیده:
ظهور افکار ساختارشکنانه محییالدین ابن عربی، بستری مناسب برای گفتمـان معرفـت شناسـانه در فضای تصوف اسلامی فراهم کرد و دریچه تازه ای از تحقیق را بر اهل معرفت و معنا، بـه خصـوص نهان گرایان مسلمان گشود. نشر عقاید بیباکانه او در جهان اسلام ، طیف متنوع و گستردة مخالفان و پیروان را بر آن داشت که به نقد، نکوهش یا ستایش او بپردازند. منتقدان شیخ اکبر بیشـتر از طایفـه فقها و علمای ظاهر بودند تا از سالکان و صوفیان معنانگر؛ اما در کسوت اهـل تصـوّف نیـز کسـانی همچون علاءالدوله سمنانی، در برخی عقاید او به دقت تامل و آنها را نقد کردند. ابن عربی هـیچ گـاه در بین متصوّفه ، منتقدی بزرگ تر و برجسته تر از شیخ احمد سرهندی نداشـت . شـیخ سـرهندی بـا تدوین و تبیین نظریه وحدت شهود در برابر وحدت وجود ابن عربی، شـالوده هـای نظریـه وحـدت شهود را پیریزی و استوار کرد. محققان ایرانی نیز بیشتر او را با همین نظریه میشناسند؛ اما درواقع اختلاف او با شیخ اکبر تنها به این موضوع محدود نیست و در موضوع هـای مهـم دیگـر عرفـانی و شناخت اسلامی نظیر ولایت و نبوّت ، رویت حق تعالی، اسما و صفات خداونـد، ایجـاب در افعـال حق تعالی، خلود عذاب در حق کافران و دیگر مباحث ، شیخ اکبر را به چالش مـیکشـد. ایـن مقالـه میکوشد تا به اختصار تفاوت دیدگاه های این دو عارف بانفوذ و صاحب تاثیر را بررسی کند.
خلاصه ماشینی:
"درضمن میدانیم که هم زمان با ظهـور و بسـط تفکـرات ابـن عربـی در جهـان اسـلام ، کتـاب هـا و رساله های فراوانی در نقد و نکوهش آن نگاشته شد و بعید است که شیخ احمد با این نقدها ناآشـنا باشد؛ زیرا او و پدرش سال ها از صوفیان وحدت وجودی و آشنا با تفکرات ابـن عربـی بودنـد و در هندوستان نیز علاوه بر متشرعان و علمای ظاهر، کسانی با عقاید وحدت وجودی ابن عربی مخـالف بودند که ازجملۀ آنان سید محمد گیسودراز از دراویش چشتی و میر سید علی همـدانی ملقـب بـه امیرکبیر و شاه همدان در کشمیر است .
در نامـۀ دیگـری نیـز شیخ احمد دوباره به این موضوع میپردازد و علت بیان این عقیدة ابـن عربـی را بیـنش وی دربـارة وحدت وجود برمیشمرد و میگوید: ابن عربی معتقد است در عالم خـارج ، جـز ذات بـاریتعـالی چیزی ثابت نمیماند؛ او حتی صفات ذاتیه را هم جز در علم خداوند موجود نمیداند و صـفات بـه عقیدة وی نخست در خانۀ علم ذاتی خداوند تمایز و ثبوت مییابد؛ پس نزد این طایفه ، شـأن علـم از همۀ کمالات اسبق و جامع همۀ آنهاست ؛ لیکن «نزد فقیر آنچه مکشوف گشته است ، آن است که صفات حقیقیۀ ثمانیه در رنگ ذات واجبی ـ جل شأنه ـ در خارج موجودند، اگر تفاوت هسـت ، بـه اعتبار مرکزیت و عدم مرکزیت است ..."