چکیده:
زبان دین، از مهمترین مسائل فلسفه دین و مباحث الهیات جدید به شمار میرود. فیلسوفان دین در این مسئله، دو رویکرد متفاوت برگزیدهاند؛ برخی بر این باورند که زبان دین، ناظر به گزارههای کلامی و الهیاتی به طور عام است و همه گزارههای موجود در متون و نصوص دینی را دربر میگیرد؛ و گروه دیگر بر آناند که زبان دین، تنها ناظر به گزارههای کلامی و الهیاتی مربوط به خدا و آن هم اسماء و صفات انسانوار خداست. در هردو رویکرد، دیدگاهها و رهیافتهای مختلفی از گذشته تا به امروز در میان الهیدانان و متکلمان و فیلسوفان دین مطرح بوده و هست. نمادین دانستن گزارههای کلامی و الهیاتی، یکی از آن دیدگاههاست. بنابر رویکرد نخست، مسئله مهدویت و آنچه در نصوص دینی مسلمانان درباره آموزه مهدویت و آخرالزمان، به خصوص علائم و نشانههای ظهور وارد شده است، در حیطه زبان دین وارد خواهد شد. در این نوشتار با رویکردی توصیفی تحلیلی، درپی پاسخ به این پرسش هستیم که با پذیرش دیدگاه اخیر، گزارههای ناظر به علائم و نشانههای ظهور، از چه سنخی است؟ نمادین است یا غیرنمادین؟ و اگر آنها را واقعنما و معرفتبخش بدانیم، آیا به هیچوجه نمیتوان آنها را نمادین و سمبلیک دانست؟ و اگر میتوان، کدام سنخ از نماد مدنظر است؟ نمادی که امروزه در فلسفه دین و در بین متفکران غربی مطرح است، یا مدلی دیگر مراد است؟
Language of religion is of the most demanding issues in philosophy of religion and theological discussions in this regard. Statements by researchers in language، religion، theology and theological are of two types، the general and the specific. The general account holds that these statements are general to theological and kalam issues and includes all religious texts. Meanwhile the specific accounts، is the language that only concerns the names and attributes of God and that those God’s attributes which are similar to human. In both approaches، perspectives and different findings from the past to the present period can be found in the thoughts of theologians and the kalam religious scholars and philosophers of religion. Considering all this language as the symbolic representation is one of the main theological propositions، and one of those views. According to this first approach، the issue of Mahdaviyyat and Muslim religious texts with messianic teachings and apocalypse، especially the symptoms of emergence can be considered as a field inside the language of religion. In this paper، with a descriptive and analytical approach، we are seeking a response to this question، that by accepting the latter view، what interpretations we can get from statements related to the symptoms of emergence of Mahdi? Are they just symbolic or non-symbolic? And if they are realistic and for our knowledge، are they by no means symbolic or considered so? And if so، what kind of symbol is concerned here? The icon and the symbol which is now defined in the philosophy of religion and among Western thinkers، or another alternative model can be the case?
خلاصه ماشینی:
"در این نوشتار با رویکردی توصیفی تحلیلی، درپی پاسخ به این پرسش هستیم که با پذیرش دیدگاه اخیر، گزارههای ناظر به علائم و نشانههای ظهور، از چه سنخی است؟ نمادین است یا غیرنمادین؟ و اگر آنها را واقعنما و معرفتبخش بدانیم، آیا به هیچوجه نمیتوان آنها را نمادین و سمبلیک دانست؟ و اگر میتوان، کدام سنخ از نماد مدنظر است؟ نمادی که امروزه در فلسفه دین و در بین متفکران غربی مطرح است، یا مدلی دیگر مراد است؟ واژگان کلیدی زبان دین، نمادین، غیرنمادین، واقعنما، مهدویت، نشانههای ظهور.
پرسش اساسی در نوشتار پیش رو آن است که آیا نمادین و سمبلیک بودن، با عرفی دانستن زبان دین جمعپذیر است؟ آیا آنگونه که برخی متفکران غربی، زبان نمادین را غیرشناختاری میدانند، ما نیز با پذیرش زبان نمادین باید آن را غیرمعرفتبخش بدانیم؟ در صورت پذیرش، زبان نمادین گزارههای دینی، با نگره اندیشهوران غربی چه تفاوتی خواهد داشت؟ پس از بررسی و پاسخ موارد یادشده، آیا گزارههای ناظر به نشانههای مهدویت، با زبان نمادین سازگار خواهد بود؟ برای پاسخ به این پرسشها، مقدماتی در تبیین مسئله بیان میشود.
زبان نمادین و رمزی، اگرچه ناظر به همه روایات در حوزه نشانهها نیست؛ اما با توجه به مبانی که متفکرانی مانند ملاصدرا و فیض کاشانی و در ادامه، متألهانی همچون علامه طباطبایی در بحث متنشناختی نصوص دینی اتخاذ میکنند، زبان دین ناظر به حقایق متعددی است که بخشی از آن، ظاهر و بخشی دیگر، باطن است و این امر خود را در سطوح متعدد نشان میدهد."