چکیده:
در این مقاله، جایگاه و نقش شیعیان در تحولات سیاسی افغانستان در دوره طالبان و
رویارویی شیعیان با طالبان در تحلیل گفتمانی، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته و از
گفتمان «رادیکالیسم شیعه»، به عنوان گفتمان ضد هژمونیک، بحث شده است.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، اگر بخواهیم رویارویی شیعیان با طالبان را در چارچوب تحلیل گفتمانی مورد بحث و دقت نظر قرار دهیم، باید آن را در قالب مفاهیم زیر طرح کنیم: غیریتسازی پس از آنکه طالبان فتواهای ضد شیعی مبنی بر کافر بودن شیعیان را علنی ساختند و سخنگوی آنان اعلام کرد: «شیعیان یا مسلمان شوند یا افغانستان را ترک نمایند» (دولتآبادی، 1384، ص 127) و در جریان تلاش برای تصرف مناطق مختلف افغانستان، بیرحمیهای زیادی نسبت به شیعیان هزاره نشان دادند، (احمدی، 1377، ص 29) منازعه و خصومت شدید میان گفتمان «طالبانیسم» و گفتمان «رادیکالیسم شیعی» شکل گرفت.
بر این اساس، شیعیان با استفاده از رویکرد گفتمانی و مفهوم «منازعه و خصومت» لاکلا و موف، کوشیدند تا به سراسر هزارهجات و شیعیان کابل، مزار شریف و هرات نشان دهند که چگونه طالبان به وسیله شیوع گفتمان طالبانیسم، «دیگری» (شیعه) را برساخته و با تکیه بر حامیان خارجی خود (عربستان و پاکستان) میخواهد زمینه را برای سلطه بر شیعیان و سپس قتل عام و کوچاندن آنان فراهم کند.
در پایان، به این نتیجه رهنمون شدیم که شیعیان در برابر طالبانیسم نه تنها سیاست صبر و انتظار را پیشه نکردند بلکه به موازات جبهه پنج شیر به فرماندهی احمد شاه مسعود و جنبش شمال به رهبری دوستم و در مواردی مصممتر و پیشگامتر از آنان، در یک پیکربندی گفتمانی خاص و جدید تحت عنوان «رادیکالیسم شیعه» به منظور مقاومت و حتی غلبه بر هژمونی طالبانی به پیکار برخاستند و در فرجام، خود را در یک گفتمان ضد هژمونیک طرحبندی و به عنوان رقیب اصلی هژمونی طالبانی بازنمایی کردند."