چکیده:
افغانستان پس از طالبان، میدانی برای رویارویی باورها، اندیشهها و فعالیتهایی است
که اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ این کشور را در بر میگیرند و استراتژیهای کلان
ملی را تحت تأثیر قرار میدهند. شیعیان، متأثر از اجرای استراتژیهای کلان ملی و
همچنین فعالیتهای فرهنگی موازی یا رقیب، ناگزیرند با شناخت فرصتها و تهدیدات
فراروی، فعالیتهای فرهنگی خویش را سامان دهند.
برخورداری از حقوق و آزادیهای برابر و تغییرات حاصل از تثبیت نظام سیاسی
کنونی، از مسائلی مانند جمعیت، شهرنشینی، آموزش (عمومی، آکادمیک و دینی)،
رسانهها، نهادها و مؤسسات اجتماعی، فرصتها و تهدیداتی ساخته است که در صورت
هدفمندسازی و استفاده بهینه از آنها، میتوان به فعالیتهای مؤثر فرهنگی خوشبین بود.
در غیر این صورت، چالشهای خطرناکی فراروی مردم مسلمان افغانستان قرار خواهد
گرفت. تربیت نیروی انسانی و حمایت از نهادها و مؤسساتی که کارکردهای آنها به
همگرایی شیعیان میانجامد راههایی برای برون رفت از این چالشها هستند.
خلاصه ماشینی:
"برنامه توسعه سازمان ملل متحد در راستای دستیابی به توسعه همه جانبه و متعادل پیشنهاد میدهد که آنچه در تنظیم سیاستها، طرحها و برنامههای توسعه باید مهم دانسته شود این است که انسان در درجه اول اهمیت قرار گرفته، و هدفگذاریها در جهت پرورش قابلیتهای انسان باشد و برای مشخص کردن قابلیتها و تواناییهای مورد نظر، دست کم لازم است افراد از لحاظ گروههای شغلی و طبقه اجتماعی، جنسیت و منطقه زندگی و نیز تفکیک افراد جامعه از لحاظ قومی، دینی و زبانی قابل تمایز باشند (کیث گریفین، 1377، ص 22)؛ اما متأسفانه تحولات جدید و برنامههای طراحی شده، در راستای استراتژیهای قبلی و برنامههای مبتنی بر نگاه یک جانبهگرایی، توسعه افغانستان را با فعالیت اقتصادی مرکانتلیستی و مهمتر از آن، زمینها و کشتزارهای وسیع و پر آب جنوب، پیوند میزند؛ تا شیعیان افغانستان به صورت اجتنابناپذیری ناگزیر شوند تنها به نیروی انسانی به عنوان مهمترین دارایی خویش توجه داشته و به تربیت و کارآمدی ایشان، به مثابه «استراتژی کلان» بنگرند و تمامی فرصتهایی را که بر اثر سالها سختی، مقاومت و مبارزه و نیز تغییرات و دگرگونیهای شرائط بینالمللی، منطقهای و کشوری به دست آوردهاند، در این راستا ساماندهی نموده، فعالیتهای فرهنگی خویش را بر این اساس نظام دهند."