چکیده:
این مقاله در تلاش است با رویکردی تاریخی- تحلیلی و بر اسـاس نظریـه نهادگرایی (کـه در آن بـه نقـش و اهمیـت نهادهـا و تاثیرگـذاری متقابـل نهادها و افراد بر روی همـدیگر بـرای رسـیدن بـه هـدفی خـاص پرداختـه میشود) به تحلیل و تبیین چگونگی فرایند قدرت گیری رضاخان از سـال ١٢٩٩ تا ١٣٠٤ش با کمک نهادهای مهم و تاثیرگذار مانند قشون ، مجلـس و احزاب سیاسی، با توجه به اوضاع نامساعد و متشـنج سیاسـی- اقتصـادی قاجاریه ، براسـاس منـابع کتابخانـه ای و آرشـیوی بپـردازد. بـر ایـن اسـاس پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به سوالات ذیل است : اولا ناکارآمدی نهادها و اوضاع ایران قبل از ظهور رضاخان تا چـه حـدی در قدرت گیری رضاخان تاثیر داشتند؟ ثانیا در قدرت گیری رضاخان نهادها چه نقش و عملکردی داشتند؟ در پاسخ به این سوالات باید به ترتیب گفت : اولا بـه نظـر مـیرسـد عـدم کارایی مجالس مشروطه ، تغییر پیدرپی کابینـه هـا و نبـود دولـت مرکـزی توانمند قبل از ظهور رضـاخان در فراینـد قـدرت گیـری وی نقـش مهمـی داشته اند. ثانیا به نظر میرسد پس از کودتای ١٢٩٩ش ، رضاخان با کمک و تقویت نهادهایی همچون قشون ، احزاب و مجالس چهـارم و پـنجم شـورای ملـی توانست به اوج قدرت برسد و حکومت قاجاریه را طی فرایندی سـرنگون نماید.
خلاصه ماشینی:
"در مجلس چهارم شورای ملی نمایندگان در برابر فرایند قدرت گیـری رضـاخان ، دارای تفکرات و گرایش های متفاوتی بودند: برخی مانند سلیمان میرزا و سردارمعظم (تیمورتاش ) از نمایندگان گروه اقلیت مجلس به علت موفقیت ها و اقدامات رضاخان در برقراری امنیـت در کشور از طرح ها و لوایح وی مانند اعزام ٦٠ نفر محصل به فرانسه برای تعلیمات نظامی و دادن بودجه بیشتر به وزارت جنـگ ، بـه هـر طریـق ممکـن حمایـت هـای ویـژه مـی نمودنـد (مشروح مذاکرات مجلس شـورای ملـی ، دوره چهـارم : جلسـه ٩٧).
یعنی ارتش و مجلس ، سیری را که برای قدرت گیری اش در پیش گرفته بود طـی مـی کـرد، لذا بهترین اقدام در این راسـتا سـرکوب شـیخ خزعـل بـود چـون از یکسـو از زمـان وزارت جنگ توانسته بود یاغیان و گردنکشان معروف را در سرتاسر کشور مطیع حکومت مرکزی کند و تنها منطقه خوزستان هنوز در دست شیخ خزعل قـرار داشـت و از سـوی دیگـر شـیخ خزعل تنها گزینه نهاد دربار، مـدرس و گـروه اقلیـت مجلـس بـرای رویـارویی و مقابلـه بـا رضاخان بود و حتی گفته می شود بین آنها تلگرام هایی رد و بـدل شـد کـه در یکـی از آنهـا شیخ خزعل ، رضاخان را مسبب خرابی های مملکت و بی احترامی به قـانون اساسـی و احمـد شاه دانسته (لورین ، ١٣٦٤: ١٨٨-١٨٧) و حتی با جسارت تمام شـخص سردارسـپه را دشـمن اسـلام و غاصـب زمامـداری ایـران و متجـاوز بـه حقـوق ملـت قلمـداد کـرده بـود (نـوری اسفندیاری ، ١٣٣٥: ١٠٢؛ پهلوی ، ١٣٥٤: ٣-٢)."