چکیده:
در دهههای اخیر، برخی از پارادایمهای پژوهش در علوم انسانی ارایه شده است که آنها را میتوان در کنار و یا به جای روشهای سنتی پژوهش مورد استفاده قرار داد. هرمنوتیک یکی از این جریانهای فکری در قرون جدید است. این نظریه علوم انسانی را به طور خاص دربرمیگیرد. محقق تلاش میکند، با توجه به ماهیت خاص پدیدههای انسانی عمل کند، و در جستوجوی اهدافی همچون بازیابی قوانین جهانشمول نباشد. متمایز کردن روش پژوهش علوم انسانی از علوم طبیعی، مخالفت با سادهسازی و تقلیلگرایی پدیدههای اجتماعی و انسانی، دوری از ورطه آمارگرایی در علوم انسانی، توجه به تمامیّت و کلیت انسان، تاکید بر نقش دلایل در رفتار انسان به جای جستوجوی علل و استفاده از روش دروننگری از نکات مثبت این شیوة تفکر است.
خلاصه ماشینی:
"Heidegare ب ـ فلسفه ویتگنشتاین دیدگاه هرمنوتیک و فلسفه ویتگنشتاین در این نکته مشـترکانـد کـه ریشـه معنـا را در سنت ها و عملکردهای اجتماعی در نظر می گیرند و آن را در قواعد دستوری یا ریاضـی خلاصه نمی کنند، اما تفاوت در این است که ، ویتگنشتاین معتقد بود، یـک قاعـده عـام برای تمام بازی های زبانی وجود ندارد، که بتواند قدر مشترک میان شکل هـای مختلـف زندگی در نظر گرفته شود.
همان طور که هدف روش هرمنوتیک، فهم و کشـف معنـای پدیده های اجتماعی است ، تلاش معلم در تدریس باید معطـوف بـه ایـن هـدف باشـد، معلم بر اساس این رویکرد برای تحقق ارتباط تفهمی دوسویه بـا دانـش آمـوزان تـلاش می نماید (امیر شعبانی ، ۱۳۷۶).
منظــور از متقاعدکنندگی این است که باید پژوهش گر شواهد کافی برای نتایج تحقیق خـود ارایـه کند تا خواننده گزارش تحقیق را متقاعد کند که تفسیر پیشنهاد شده قابل قبـول بـه نظـر می رسد و بصیرت مندی نیز اشاره به تفسیری دارد که به ارزشیاب تحقیق اجازه می دهد تا مجموعه ای از داده های کیفی را به صورت الگوی به هم پیوسته و یا به صورت یـک کل ملاحظه نماید و سرانجام فایده عملی پژوهش هرمنوتیکی ، اشاره بـه دو نکتـه دارد، نخست اینکه آیا پژوهش پاسخی برای آنچه پژوهش را برانگیخته فراهم آورده اسـت و دوم این که تا چه میزان سایر پژوهشگران به مفاهیم ، روش ها و استنباط هـای بـه دسـت آمده از یک بررسی ، یا سنت پژوهشی را به منزله پایه ای برای نظریه پردازی یا پـژوهش تجربی خود تأکید می کنند."