چکیده:
ادبیات تطبیقی یعنی بررسی وجوه اشتراک و افتراق و تاثیر و تاثر بین دو (یا چند) متن ادبی که به بیش از یک زبان نوشته شده باشند. سهراب سپهری و ابوالقاسم شابّی، دو ادیب اریب از دو فرهنگ متفاوت ایرانی و عربی بودند که در شرایط و محیط اجتماعی مختلفی پرورش یافتند و علیرغم تفاوتهای بسیار و آشکار از حیث ویژگیهای روحی و روانی نامشابه، مشترکات زیادی دارند که شایسته بررسی و دقت نظر است. گرایش به طبیعت، مکتب رمانتیسم، آیین بودا، آرمانگرایی، میل بهتنهایی و خلوتگزینی از وجوه مشترک افکار این دو شاعر بزرگ ادب معاصر است. خانواده، جامعه، تاثیرپذیری از شخصیتهای بزرگ فکری و ادبی، شکست در عشق عواملی بودند که سبب نزدیکی افکار این دو شاعر توانمند شدند. کیفیت تعامل افراد خانواده با یکدیگر، شرایط سیاسی اقتصادی نامناسب جامعه، محرومیت از حمایت پدر بهعنوان رکن اساسی خانواده سبب شد که این دو شاعر از همان دوران کودکی خلوت و تنهایی را برای خود برگزینند که این عوامل در بزرگسالی با بیماری جسمی نیز پیوند خورد و گرایش به عزلت و تنهایی را تشدید کرد. در پژوهش پیش رو رمانتیسم و طبیعتگرایی از دیدگاه این دو شاعر معاصر بررسی شده است؛ شاعرانی از ایران زمین و دیار عرب.
خلاصه ماشینی:
کیفیت تعامل افراد خانواده با یکدیگر، شرایط سیاسی اقتصادی نامناسب جامعه ، محرومیت از حمایت پدر به عنوان رکن اساسی خانواده سبب شد که این دو شاعر از همان دوران کودکی خلوت و تنهایی را برای خود برگزینند که این عوامل در بزرگسالی با بیماری جسمی نیز پیوند خورد و گرایش به عزلت و تنهایی را تشدید کرد.
شاعران از آنجا که خود را انسان اندیشمند در برابر جامعه و مردم می دانند و متعهد احساس می کنند ترجیح می دادند از اندیشه های اجتماعی روز به طبیعت که نوعی به درون خزیدن است پناه ببرند.
شاید بهترین دلیل بر این گفته شعر »نیلوفر« باشد: نیلوفر نماد انسان پاک طینتی است که در مرداب این دنیا گرفتار شده است اما به ذلت و خواری آن تن نمی دهد و علی رغم روزگار گذراندن در این مرداب، پاک و معصوم و برکنار از آلودگی های این دنیا زندگی می کند.
٧( در آن بند که سهراب، خود را به گیاهی در هند نسبت می دهد تعلق خاطرش را به هند و بودای هندی نشان می دهد؛ نکته ای که در مصراع های دیگر از شعر او نیز دیده می شود و اینکه او براساس پذیرش تفکر بودایی باور بودای هند، زمین را مملو از بدی می داند که علی رغم بدی هنوز سوشیانت ها )پیامبران زرتشتی ( متولد نشدهاند که این نیز شاید به گونه ای دیگر یادآور شعر »نیلوفر« باشد.
وی در اجتماعی زندگی می کند که مردمش او را از نیازهای اساسی خود دور کردهاند و به این سبب که اجتماع با او هم صدا نمی شود به دامان طبیعت پناه می برد و این را راهی می داند که شاید مردم با او همراه شوند و یاری اش کنند.