چکیده:
هیچ جامعهای نمیتواند ادعای سلامت کند، چنانچه از خانوادههایی سالم برخوردار نباشد؛ و هیچ یک از آسیبهای اجتماعی نیست که فارغ از تاثیر خانواده پدید آمده باشد. از طرف دیگر هیچ نهادی همانند خانواده تحت تاثیر دگرگونیهای اجتماعی قرار نمیگیرد. به نظر میرسد یکی از دلایل اصلی بحران در خانواده، تغییر ساختار قدرت در خانواده و نیز عدم اجرای سیاستهای توسعهای در حوزه خانواده میباشد. مطالعه حاضر به مقوله ساختار قدرت در خانواده میپردازد. این پژوهش بر آن است تا ساختار قدرت در خانواده و نقش آن بر سیاستهای توسعهای در حوزه خانواده را مورد مطالعه قرار دهد. در این پژوهش که به روش پیمایشی صورت گرفته، حجم نمونه 380 نفر و جامعه آماری افراد ساکن در مناطق سه، چهار، پنج، شش و 16 شهروندان کلانشهر تهران انجام گرفته است. یافتههای پژوهش حاکی از متقارن بودن ساختار قدرت در خانوادههای مورد بررسی است. یافتهها نشان میدهد ساختار قدرت در خانواده بر سیاستهای توسعهای خانواده تاثیر دارد. همچنین بررسیها نشان داد متغیرهای پایگاه اجتماعی و وضع شغلی زنان بر ساختار قدرت در خانواده تاثیرگذار است اما رابطهای میان متغیرهای میزان تقید به مذهب و تحصیلات با ساختار قدرت در خانواده مشخص نشد.
This study addresses the issue of “family power structure” of 380 residents in the zones of 3، 4، 5، 6 and 16 in metropolitan Tehran. Research findings suggest Symmetry of family power structure is in Iranian family. Also results show that the power structure of the family is an effective development policy.
خلاصه ماشینی:
تاثیر ساختار قدرت در خانواده بر سیاست های توسعه ای در حوزه خانواده : نمونه آماری شهر تهران 1* عباس یگانه دکترای سیاستگذاری عمومی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران (تاریخ دریافت : ٩٤/١/١٨ تاریخ پذیرش : ٩٤/٣/٣) چکیده هیچ جامعه ای نمیتواند ادعای سلامت کند، چنانچه از خانواده هایی سالم برخوردار نباشد؛ و هـیچ یک از آسیب های اجتماعی نیست که فارغ از تاثیر خانواده پدید آمده باشد.
مسئله توزیع قدرت در خانواده چنان مهم است که حتی تحقیقات آزمایشگاهی برای بررسی رفتار گروهی افراد با توجه به نوع نظارت انجام شده است ؛ به صورتی که محققین نوع نظارت دمکراتیک ٢ و اقتدارگرانه ٣ را در کم و کیف رفتارهای گروهی اعضا موثر دانسته اند؛ بدین معنا که نوع نظارت (قندهاری، ١٣٨٢٠(الف ): ص ٢٢٠) بر موارد زیر موثر بوده است : ١- کیفیت تعاملات شخصی بین اعضا (سلطه جو بودن و نبودن اعضا)، ٢- حس انسجام گروهی ٤ اعضا («ما» محور بودن ٥ درمقابل «من » محور بودن ٦ در شکل گیری رفتار اعضا)، ٣- پایداری ساختار اجتماعی در میان گروه (با رفتن رهبر و بهم ریختگی ساختار گروه ).
نقطه عزیمت این دیدگاه در این است که چگونه توزیع منابع مالی درخانواده ، بستگی به «روابط قدرت »٢ بین زن و شوهـر دارد، و روابط قدرت به این امر برمیگردد که چــه کسی حــق تصمیم گیری دارد که «چگونه و کجا« پول خانواده صرف شود (Wallance &Aboutt ، ٨٥ :١٩٩٩).
این نظریه بر اساس رهیافت مبادله ، توزیع قدرت در اخذ تصمیمات بین زن و شوهر را تبیین میکند ( Robert &Bloode ٢٦ :١٩٦٩).