چکیده:
موضوع پژوهش «شناخت رابطه بین تعارض زناشویی با طلاق عاطفی» و هدف آن شناخت این رابطه است. برای نیل به هدف های مورد نظر یک فرضیه اصلی مطرح شد که دارای فرضیه های فرعی است و تاثیر متغیر مستقل (تعارض زناشوئی) بر روی متغیر وابسته (طلاق عاطفی) را می سنجد.
جامعه نمونه این پژوهش 173 نفر از زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده شرق تهران در سال 1390 است که به روش نمونه گیری تصادفی ساده در دسترس انتخاب شده اند. در این پژوهش برای تجزبه و تحلیل آماری از شاخص های آماری توصیفی و آماری استنباطی و نرم افزار SPSS استفاده شده است.
روش تحقیق، کتابخانه ای و میدانی است و به این منظور دو پرسشنامه محقق ساخته تعارض زناشوئی و طلاق عاطفی تنظیم و بین نمونه آماری توزیع شد.
پس از تجزیه و تحلیل داده های پژوهش، نتایج به دست آمده در مورد تعارض زناشوئی به طور کلی 9.99 درصد طلاق عاطفی را پیش بینی می کند و سهم هر یک از مولفه های طلاق عاطفی عبارتند از:
60.60 درصد کاهش همکاری
17.57 درصد کاهش رابطه جنسی
23.04 درصد افزایش واکنشهای هیجانی
5.33 درصد افزایش جلب حمایت فرزند
5.81 درصد کاهش رابطه فردی با خویشاوندان خود
4.81 درصد کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر
14.29 درصد جدا کردن امور مالی و فردی کردن سرمایه.
خلاصه ماشینی:
"در نتیجه ، این سؤال برای ما مطرح شد که آیا همسرانی که در حال حاضر با هم زندگی میکنند و قصد طلاق نیـز ندارنـد، زنـدگی شـان از کیفیـت لازم و مطلوب برخوردار است ؟ یعنی آیا دچار طلاق عاطفی در زندگی مشـترک هسـتند و آیـا عوامـل جامعه شناختی و تعارضهای زناشویی طولانی مدت تأثیری در طلاق عاطفی آنان دارد؟ نظریه ها بحران ارزشها در جوامعی که در حال انتقـال از وضع اجتماعی و اقتصـادی خـاص به وضـع و شرایط دیگری هستند، مشکلاتی پدید میآید که نتیجه تصادم نـوگرایی و پایبنـدی بـه سـنت هـای دیـرین و تشدید جنگ بین نسل هاست .
چارچوب نظری تحقیق مدل تحلیلی نارضایتی از زندگی بی میلی به ابراز علایق عاطفی ایجاد فاصله در عقاید مذهبی کاهش همکاری بی میلی به بیان احساسات کاهش رابطه جنسی تمایل به دوستان و خانواده واکنش های هیجانی گرایش به طلاق جلب حمایت فرزند تعارضزناشوئی طلاق بی میلی به رابطه جنسی رابطه فردی با خویشاوندان عاط مسائل اقتصادی کاهش رابطه خانوادگی بی میلی به گذراندن اوقات فراغت بی میلی به ارتباط بی اعتمادی متقابل بی میلی به حل تعارض روش شناسی طرح پژوهش به طور کلی پژوهش حاضر از نوع طرحهـای پیمایشـی توصـیفی اسـت .
مقایسۀ عوامل روانشناختی و جامعه شناختی در پیش بینی طلاق در گروه زنانب که شـرایط متفاوت دارند نشان می دهد، مجمومۀ شرایطی که باعث میشود تعدادی از زنـان بـرای طـلاق حقوقی به دادگاه مراجعه کنند بیش تر جنبه تعارض زناشویی دارد تـا جنبـه جامعـه شـناختی، کسانی که دچار طلاق عاطفی هستند یعنی واقعا مشکل دارند، اما تعارض آنها به نقطـۀ جـوش نزدیک نشده است تا برای طلاق گرفتن به دادگاه مراجعه کنند."