چکیده:
پساساختارگرایی در ادبیات روابط بین الملل رهیافتی کاملا شناخته شده همراه با ادبیاتی
غنی محسوب می شود. با توجه به قلت منابع تالیفی در زبان فارسی، هدف این مقاله این
است که اندیشه های پساساختارگرایانه و پژوهش های ملهم از این اندیشه ها را بررسی
کرده و ابعاد چالش برانگیز یا فرصت ساز آن برای تحول دانش روابط بین الملل در قرن
بیست و یکم را مورد بررسی قرار دهد. به طور دقیق سوال مقاله این است که
پساساختارگرایی که بنا به تعریف می خواهد از سازه های متعارف خرد بشری فراتر رود و
رویه های دلبخواهانه سازنده این خردمندی ظاهرا جاودان بشری را برملا کند، چه
بصیرت هایی را در حوزه هستی شناسی و روش شناسی روابط بین الملل و مسائل محتوایی
آن از جمله قدرت، سیاست خارجی و تحول خود رشته روابط بین الملل برای انسان
پرمسئله قرن بیست و یکمی فراهم می کند و چه نقدی بر این رویکردها می توان وارد
کرد. این مقاله با بررسی هستی شناسی، معرفت شناسی، موضوع شناسی و نقدشناسی
پساساختارگرایی در روابط بین الملل، نتیجه می گیرد که توجه به مفاهیمی مانند زبان،
روابط قدرت، مقاومت، تاریخیت، مرزبندی خود/ دیگری، اهمیت صداهای حاشیه ای،
امکان گریز از رویه های دولت محور و باز کردن فضا برای مفصل بندی مجدد رشته روابط
بین الملل به عنوان مولفه های هسته سخت پساساختارگرایی، امکان عاملیت های جدید در
عرصه زیست جهانی را برای انسان فروبسته امروز فراهم می کند.
خلاصه ماشینی:
"نظریه ذات انگارانه دولت به عنوان شـخص ، فـانتزی نظریـه ونـت اسـت و در واقـع توجیهی برای دولت ذات انگارانه فـراهم مـیکنـد، چـرا کـه دولـت دارای دو جنبـه پیشااجتماعی فراگفتمانی و نقش ـ هویت به عنوان موضوع گفتمان سیستمیک نظریـه روابط بین الملل فرض میشود و ونت سعی میکند بـا برداشـت حـداقلی از دولـت ، توسل به واقع گرایی علمی و فرض کردن دولت به عنوان شخص ، نشان دهد که هسته پیشااجتماعی دولت در درون گفتمان نظری او قرار ندارد و وابسته بـه بیـرون نظریـه است (٤٣–٤٤٢ ,b٢٠١٠ Arfi).
چــرا کــه پساساختارگرایی از یک طرف به دنبال نفی عام گرایی و تلاش برای تحلیل پدیـده هـا بر اساس ماهیت خاص ، اقتضایی و حـادث بـودن آنهـا و ارجـاع بـه گفتمـان بـرای شناخت پدیده های بـین المللـی اسـت ، ولـی از طـرف دیگـر، درک آنهـا از سیاسـت بین المللی به عنوان جهان امور خاص و این ایده که امور بین المللـی از طریـق تـوالی تغییرپذیر دیدگاه ها و گفتمان های خاص تکوین مییابد به ایـن معناسـت کـه «همـه » سیاست بین المللی را میتوان با ارجاع به امور خاص توضـیح داد (٦٤ ,٢٠١١ eLize).
انتقاد پساساختارگرایان از پروژه های فکری نولیبرال و رهیافت نوسـازی بـه توسـعه ، ایده های پساساختارگرایانه مانند اخلاق (٥٣–١٥٢ ,٢٠١٠ Steans)، تأکیـد بـر بررسـی بیوقفه قدرت و تأثیر آن بـر تثبیـت هویـت هـا (٧٨ ,٢٠٠٥ Weber)، برجسـته سـازی مفهوم حاکمیت دولت به عنوان موضوع هویت سیاسی تلاش برای رسیدن به سـاز و کارهــای بــدیل بــرای ســازماندهی حیــات سیاســی (٥٦–٣٥٥ ,١٩٩٧ Hansen)، و شالوده شکنی گفتمان های مسلط و در نتیجه باز شدن فضا برای سوژه هـای حاشـیه ای 1 Practice turn (٥٣–١٥٢ ,٢٠١٠ Steans) نشانه توجه کامل آنها به مقتضیات عملی و تبعـات سیاسـی اندیشه ورزی انتقادی پساساختارگرایان است ."