چکیده:
وقوع انقلاب اسلامی،یکی از نقاط عطف در تاریخ روابط بین الملل بوده است.انقلاب اسلامی با طرح«اسلام سیاسی»،گفتمان قدرت خود را مفصل بندی نموده و با حضور میدانی خود،صورت بندی گفتمان های قدرت در سطوح منطقه ای و بین المللی را متاثر ساخته است.مقاله حاضر می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که در فضای رقابت و منازعه در دو سطح مذکور،صورت بندی گفتمان های قدرت تحت تاثیرحضور میدانی گفتمان اسلام سیاسی،چگونه متحول شده است؟با بررسی دقیق فضای تخاصم و تنازع گفتمان های قدرت در نظام بین الملل و زیر سیستم غرب آسیا با مبدائیت زمانی وقوع انقلاب اسلامی در ایران و با بکارگیری ابزار تحلیل گفتمان،می توان خط سیر تصاعدی گفتمان اسلام سیاسی را در هندسه قدرت جهانی ترسیم و تبیین نمود.غیریت سازی اسلام سیاسی با هر دو گفتمان هژمون نظام بین الملل یعنی کمونیسم و لیبرالیسم و به تبع آن با خرده گفتمان های وابسته منطقه غرب آسیا،موجبات افول و سقوط شماری از خرده گفتمان های وابسته منطقه غرب آسیا را فراهم نموده است.
Happening of Islamic Revolution has been counted as a turning point in the history of international relations. Proposing political Islam, IR has articulated its discourse of power and with its presence in the field, affected the discourses of power in regional and international area. Therefor the question of the paper follows as: how political Islam has affected the discourses of power in the two levels in the space of competition and conflict? Exactly considering the space of conflict and struggle ruling the discourses in international system and sub-system of the west of Asia, with regard to the time of IR happening in Iran and using the method of discourse analysis, we may draw and explain gradually ascending streamline of political Islam in the geometry of international power. Otherness-making of political Islam with both power discourses of Communism and Liberalism and, consequently, with their sub-discourses in the west of Asia caused a number of sub-discourses of the area to be fallen and destroyed.
خلاصه ماشینی:
ازاینرو، مقاله حاضر میکوشد به این سؤال پاسخ دهد که در فضای رقابت و منازعه در دو سطح مذکور، صورتبندی گفتمانهای قدرت تحت تأثیر حضور میدانی گفتمان اسلام سیاسی چگونه متحول شده است؟ مبداء مورد نظر برای تقسیم و تحلیل مراحل مختلف نظام بینالملل معاصر در این مطالعه، پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 میباشد.
پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران، گفتمان اسلام سیاسی به عنوان مهمترین و جدیترین رقیب خرده گفتمانهای وابسته منطقهای حضور یافت که البته این تنازع منطقهای، تابعی از غیریتسازی گفتمان اسلام سیاسی در عرصه بینالمللی بود که طی آن کلیت کلان گفتمان مدرنیسم و دو گفتمان هژمون برآمده از آن یعنی لیبرالیسم و کمونیسم از سوی اسلام سیاسی به چالش کشیده شده بود.
(امام خمینی، 1378: 21 / 204) فرایند غیریتسازی گفتمان اسلام سیاسی در این مقطع زمانی، هرچند در هر دو سطح بینالمللی و منطقهای جریان داشت، اما به خاطر نوپا بودن و مشکلات عدیده ناشی از خرده گفتمانهای داخل جمهوری اسلامی ایران، گفتمان اسلام سیاسی سعی نمود تا ضمن تثبیت جایگاه هژمونیک خود در فضای داخل ایران، بیشتر به رقابت در سطح منطقهای پرداخته و در عرصه بینالمللی صرفا تقابل و تنازع ایدئولوژیک را در دستور کار قرار دهد.
لذا تناقضهای هویتی گفتمان اخوانیسم نسبت به مقطع قبل و بعد از بدست گرفتن قدرت سیاسی و عدم توانایی این خرده گفتمان در مفصلبندی صحیح عناصر و وقتهها بر اساس دال مرکزیاش یعنی اسلام موجب گردید تا زیست ملی و منطقهای آن به عنوان یک گفتمان قدرت بیش از دو سال دوام نیاورد و در ژوئن 2013 و بدنبال کودتای نظامی ارتش مصر، از عرصه رقابت خارج گردد.