چکیده:
آب آبیاری به مثابه منبعی ضروری در تولید و فعالیت های معیشتی خانوار مشارکت دارد. در سال های اخیر، به منظور اطمینان از کافی بودن آب برای کشاورزی، مدیریت پایدار نظام آبیاری و برآورده ساختن سایر نیازها، همواره ایجاد ارتباط میان تقاضای مصرف کنندگان و عرضه کنندگان آب ضرورت داشته است. در تحقیق حاضر، به منظور دستیابی به اهداف مورد نظر، از آمار توصیفی و استنباطی استفاده می شود و 350 نفر از مولدان در قالب نمونه ای از مولدان شش منطقه انتخاب می شوند. بر اساس تحلیل عاملی، موانع موجود در به کارگیری مدیریت بهینه منابع آب کشاورزی، به ترتیب اهمیت، به چهار گروه اقتصادی و مالی، برنامه ریزی، آموزش و ترویج، و موانع طبیعی دسته بندی می شوند. کل واریانس تبیین شده از طریق این چهار عامل در عدم به کارگیری مدیریت صحیح منابع آب کشاورزی 40/56 درصد است، و بقیه واریانس را نیز عوامل دیگری تبیین می کنند که در پژوهش حاضر، در دسترس نبودند.
خلاصه ماشینی:
"پیشنهادها با توجه به یافته های تحلیل تشخیصی پیشنهاد می شودکه نهادهای مسـئول در نشـر فناوری های نوین آبیاری، با استفاده از تحلیـل پـژوهش حاضـر در هـر منطقـه ، بـه محاسبة درصد احتمـال پـذیرش روش هـای نـوین آبیـاری از سـوی هـر کشـاورز بپردازند تا از این رهگذر، کشاورزانی برای پذیرش روش های نوین آبیاری انتخاب شوند که احتمال پذیرش آنها بالا باشد؛ البته از عوارض منفی اسـتفاده از ایـن تـابع می توان به افزایش دوگانگی موجود در بخش روستایی اشاره کرد که برای رفع آن ، لازم است تدابیری از طریق تعاونی های تولید و بانک های کشاورزی اندیشیده شود تا کشاورزان خرده پای فاقد موقعیت مناسب برای پذیرش شیوه های نـوین آبیـاری ، با مجتمع ساختن زمین های خود، توانایی لازم را برای پذیرش کسب کنند و از این طریق ، عوارض منفی این تابع کاهش یابد؛ با توجه به مشکلات پیش روی در مدیریت بهینـة منـابع آب کشـاورزی ، توجـه و اهتمام و نیز سرمایه گذاری بیشتر دولت در این گونه پروژه ها در قالب یک ضرورت جلوه می کند."