چکیده:
قاعده «لطف» از جمله نخستین قواعد در کلام امامیه بوده و پایه و اساس مجموعه ای از باورهای امامیه به شمار می رود. هر فعلی که خداوند در حق بندگان انجام می دهد تا به سبب آن، به انجام طاعت ها و دوری از گناهان هدایت یابند، «لطف» نام دارد. نقش ویژه تبیین قاعده لطف در دوره کنونی از آن مکتب امامیه است. هرچند مکتب معتزله، باور به وجوب لطف الهی دارند، اما فعالیت های آنها در قرن هفتم هجری خاتمه پذیرفت و از آن پس، اشاعره در راس عقاید اهل سنت قرار گرفتند. اشاعره از مخالفان جدی قاعده لطف اند و اشکالاتی را بر این قاعده وارد ساخته اند. این نوشتار درصدد است با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، چالش های پیش روی اصل لطف را مورد بررسی قرار داده، تا در پی آن، ابهامات این قاعده حل گردد. اما با وجود قوت پاسخ های مطرح شده به چالش های لطف، به نظر می رسد طرح «برهان حکمت» بهتر است.
خلاصه ماشینی:
بنابراین، با توجه به شواهد بالا، می توان گفت که قاعده لطف به تدریج از قرن دوم هجری، یعنی از آغاز شکل گیری و تدوین علم کلام اسلامی در آثار متکلمان بزرگ امامیه به نحوی روشن مطرح بوده است (ربانی گلپایگانی، 1418ق، ص 104؛ خرمشاهی، 1390، ص 467) و در قرن سوم و چهارم به طورکلی همه متکلمان عدلیه این قاعده را پذیرفته و اغلب بر وجوب لطف، اقامه برهان کرده اند (حمصی، 1412ق، ج 1، ص 301).
ب. وجود ملحدان و گنهکاران، ناقض قاعده لطف از معروف ترین اشکالات مخالفان قاعده لطف آن است که اگر مقتضای اصل حکمت الهی این باشد که خداوند هر کاری که موجب برآورده شدن غرض از خلقت و یا تکلیف باشد، باید انجام دهد، در این صورت، می بایست سردمداران فساد و منادیان کفر و الحاد را به طورکلی نابود ساخته و پیوسته رهبران الهی را از امدادهای غیبی و نیز از تمام امکانات مادی برخوردار نماید، تا در نتیجه آن همگان به سوی پاکی و نور بروند و هیچ انسانی راه گمراهی را انتخاب نکند.
اما با اینکه قاعده لطف از قواعد محکم و اساسی در کلام امامیه است و حتی پاسخ های داده شده به شبهات این قاعده، هم قوی به نظر می رسند، با وجود این، می توان گفت: طرح «برهان حکمت» گزینش مناسب تری نسبت به «قاعده لطف» به شمار می آید.