چکیده:
در فاصله سالهای ( 2010 2011 ) در برخی از کشورهای اسلامی که عمدتا در فضای
اسلام سنی قرار میگیرند، حوادث و تحولاتی در حوزه سیاسی رخ داد که به بیداری اسلامی
شناخته میشود. تحلیل این تحولات از منظرهای مختلفی میتواند صورت بگیرد. مقاله حاضر
درصدد است تا از منظر اندیشة سیاسی و با رویکردی روش شناسانه به ارزیابی این تحولات و
نسبت آن با اندیشه سیاسی اهل سنت اقدام نماید. بر این اساس پرسش درخور طر این
است که چه رابطهای میان بیداری اسلامی و اندیشة سیاسی اهل سنت وجود دارد؟
سنتز و تعامل میان وجوه سوبژکتیو و ابژکتیو در رویکرد روش شناختی رفلکسیو ما را به
این دیدگاه رهنمون میکند که تحولات اخیر در قالب بیداری اسلامی زمینة تحول در اندیشه
سیاسی اهل سنت را فراهم کرد و متقابلا اندیشة سیاسی جدید اهل سنت نیز مقوّم شکل گیری
و تداوم بیداری اسلامی شد، ازاینرو ضمن ارائة تحلیلی روشمند از موضوع مقاله به پیامد
نهایی این تحول و نزدیکشدن اندیشه اهل سنت به اندیشه سیاسی شیعه و همگرایی این دو
تفکر خواهیم رسید
خلاصه ماشینی:
"بنابراین با توجـ ه بـه آنچـه از مـدل تعـاملی در سـنتز وجـوه سـوبژکتیو و ابژکتیـو در شکل گیری پدیده ها و کنش ها و اندیشه ها به دست میآید، این امکان فراهم میشود تا از بررسیهای یکسونگر و یک جانبه پرهیز و در تحلیـل رابطـه بیـداری اسـلامی و اندیشـه سیاسی اهل سنت ، امیدوار به درکی جامع تر، معقول تـر و بـه واقعیـت نزدیـک تـر باشـیم ، ازاین رو مقالۀ حاضر با توجه به آنچه گفته شـد، بـا تکیـه بـر تحـولات صـورت گرفتـه در چارچوب بیداری اسـلامی تحـول اندیشـه سیاسـی اهـل سـنت را بـا توجـه بـه الگـوی روش شناسی سو / ابژکتیویسم در قلمروهایی چـون مکانیسـم کسـب قـدرت ، مشـروعیت حکومت ، نقش مردم به ویژه زنان در قدرت ، قلمرو قدرت حاکم و تکیه بر نصوص دینی (و نه ادراکات بشری).
ازاین رو همت و دغدغۀ خود را به بررسی تحولات صورت گرفته در کشورهای اسلامی از منظر اندیشه سیاسی معطوف نموده ایم و با توجه به بحث روش شناسی سو/ ابژکتیویسم به بررسی این نکته میپردازیم که ذهن مردم تحت تأثیر واقعیـت هـای بیرونـی زمینـه را برای بروز تحولات آماده کرده است ، سپس شرایط ساختاری و محیطی بر اندیشۀ سیاسی اهل سنت تأثیر میگذارد و آن را متحول میکند و اندیشۀ جدید نیز مقوم بیداری اسلامی در منطقه میشود."