چکیده:
قصّه یوسف (ع) و حوادث مربوط با زندگی ایشان در ادب عربی و فارسی مطرح شده است و می توان از آن به عنوان نماد، اسطوره و موتیف نام برد. محمود درویش و قیصر امین پور با توجّه به شرایط موجود و حاکم بر جامعه خویش از عناصر این قصّه برای بیان افکار و مقاصد خویش استفاده کرده اند و به غربت و بی پناهی و حسن و جمال یوسف (ع) اشاره کرده اند و امید به رهایی را بشارت داده اند و قیصر در ورای این نماد، انتظار ظهور امام دوازدهم را بیان می کند و مهارت هردو شاعر در بازآفرینی عناصر این داستان مثال زدنی است. این نوشتار به روش تحلیلی – توصیفی به بیان دیدگاه این دو شاعر درمورد یوسف (ع) و چگونگی بازآفرینی آن می پردازد و از بین عناصر داستان یوسف (ع)، غربت و بی پناهی یوسف، برادرکشی، مفهوم سیاسی و اجتماعی یوسف (ع)، چاه، مفهوم انتظار، پیراهن و حُسن یوسف (ع) را مطرح کرده است.
خلاصه ماشینی:
محمود درویش و قیصر امین پور با توجه به شرایط موجود و حاکم بر جامعه خویش از عناصر این قصه برای بیان افکار و مقاصد خویش استفاده کرده اند و به غربت و بی پناهی و حسن و جمال یوسف(ع) اشاره کرده اند و امید به رهایی را بشارت داده اند و قیصر در ورای این نماد، انتظار ظهور امام دوازدهم را بیان می کند و مهارت هردو شاعر در بازآفرینی عناصر این داستان مثال زدنی است.
محمود درویش حس غربت و بی پناهی را درقصیده «أنا یوسف یا أبی» منعکس می کند: أنا یوسف یا أبی، إخوتی لایحبوننی، لایریدوننی بینهم/ یا أبی یعتدون علی و یرموننی بالحصی و الکلام، یریدوننی أن أموت لکی/ یمدحوننی و هم أوصدوا باب بیتک دونی، و هم طردونی من الحقل/ هم سمموا عنبی یا أبی، و هم حطموا لعبی یا أبی/ حین مر النسیم و لاعب شعری/ غاروا و ثاروا علی و ثاروا علی و ثاروا علیک فما صنعت لهم یا أبی؟ الفراشات حطت علی کتفی/ ومالت علی السنابل/ و الطیرحلق فوق یدی فماذا فعلت أنا یا أبی/ ولماذا أنا؟ أنت سمیتنی یوسفا (درویش،1995 ،ج1 ، 359 ) منادی قرار گرفتن أبی در این شعر بیانگر پناه بردن یوسف به مهر پدری و غربت وی در میان برادرانش است.