چکیده:
مساله «اصالت وجود» یا «اصالت ماهیت»، یکی از مسائل مهم فلسفی است. برخی از فلاسفه به «اصالت وجود» و برخی به «اصالت ماهیت» گرایش پیدا کرده اند. دیدگاه برگزیده در این مقاله، «اصالت وجود و ماهیت» است، بدین معنا که «واقعیت خارجی»، مصداق حقیقی، بالذات و بدون حیثیت تقییدی «محکی وجود» و «محکی ماهیت» است. لازمه این دیدگاه چنین نیست که یک چیز خارجی، دو چیز بشود، زیرا شواهدی وجود دارد بر اینکه محکی های متعدد، جهان خارج را به نحو عینیت، نه اتحاد، پر کرده اند. همچنین لازمه این دیدگاه این نیست که «وجود» و «ماهیت» در یک رتبه قرار داشته باشند، زیرا جایگاه آنها از نظر حیثیت های مختلف و نیز از لحاظ تحلیل عقلانی و عقلایی، متفاوت است. «اصالت وجود و ماهیت»، از قضایای فطری است که تصور صحیح مبادی آن، نتیجه را به همراه خواهد داشت. در پایان این مقاله، بعضی از نتایج هستی شناختی و معرفت شناختی این دیدگاه، در ارتباط با مساله «جعل»، «معقولات اولی و ثانی» و نیز بحث «مطابقت»، ذکر شده است.
خلاصه ماشینی:
بر این اساس، معنای «اصالت وجود و اعتباریّت ماهیّت» به این نحو است که با تحلیل عقلانی، از واقعیّت خارجی، دو مفهومِ «وجود» و «ماهیّت» انتزاع میشود؛ معنای «وجود» تحقّق بالذات دارد، امّا «ماهیّت»، بالذات موجود نیست، بلکه اسناد موجودیّت به «ماهیّت»، اسناد مجازی است.
تفسیر دوّم از «اصالت وجود و اعتباریّت ماهیّت» تفسیر دوّم، یعنی تفسیری که از آثار حکمایی چون علّامه طباطبائی، آیتالله جوادیآملی و آیتالله مصباح یزدی قابل برداشت است، در سه مقدّمۀ دوّم، هفتم و دهم با تفسیر نخست متفاوت و در بقیۀ مقدّمهها، با آن مشترک است: مقدّمۀ دوّم از تفسیر دوّم مانند مقدّمۀ دوّم از تفسیر نخست چنین است: از هر واقعیّتی، دو مفهوم انتزاع میشود: 1- مفهوم وجود، 2- مفهوم ماهیّت؛ امّا تفسیر دوّم برخلاف تفسیر نخست، مفهوم ماهیّت را «ما یقال فی جواب ما هو» میداند (رک.
تاکنون، عامل نخست یعنی تبیین استاد خسروپناه از این مسأله و دیدگاه خاصّ ایشان مطرح شد و به لحاظ فلسفی پذیرفتیم که مصداق خارجی، محکی بالذات، حقیقی و بدون حیثیّت تقییدیِ هر دو مفهومِ «وجود» و «ماهیّت» است و در انتسابِ واقعیّت به «وجود» و «ماهیّت»، هیچ کدام نیاز به حیثیّت تقییدی ندارند.
بر اساس دیدگاه استاد خسروپناه مبنی بر «اصالت وجود و ماهیّت»، از «واقعیّت خارجی»، دو محکی و دو مفهومِ «وجود» و «ماهیّت» را انتزاع میکنیم و موجودیّت را به هر دو انتساب میدهیم، یعنی «وجود» و «ماهیّت»، بالذات موجودند، به این معنا که هیچکدام، نیازی به حیثیّت تقییدی ندارند.