چکیده:
معرفت نفس از مهم ترین مباحثی است که همواره مورد تاکید فلاسفه و عرفا بوده و به دلیل ربط و پیوندی که با معرفت رب دارد، ضرورتی مضاعف یافته است. اندیشمندان و عارفان مسلمان برای فهم و ارائه تفسیری دقیق از چگونگی سیر از معرفت نفس به معرفت رب، تلاش فراوان کرده اند. محیی الدین بن عربی و صدرالمتالهین، با دو رویکرد عرفانی و فلسفی، شناخت نفس را بهترین راه رسیدن به حقیقت هستی و شناخت خداوند می دانند. در این مقاله با سیری در مبانی نظری و تحلیل آرای معرفتی این دو حکیم، کوشیده ایم چرایی و کیفیت گذر از نفس شناسی به خداشناسی را از دیدگاه آنان بررسی کنیم، تا علاوه بر یافتن نقاط اشتراک و اختلاف این دو دیدگاه، ربط و نسبت موجود میان این دو رویکرد عرفانی و فلسفی را در این موضوع خاص دریابیم. علی رغم اینکه صدرالمتالهین الگوی ابن عربی را در کیفیت سیر از نفس شناسی تا خداشناسی می پذیرد، اما درصدد برمی آید تا بر مبانی عرفانی محیی الدین برهان اقامه کند و آنها را بر اساس اصول فلسفی خود بازخوانی کند.
خلاصه ماشینی:
"2. رهیافت های ابن عربی و صدرالمتألهین برای عبور از نفس شناسی به خداشناسی از نظر ابن عربی، انسان با مجاهده با نفس و از میان بردن شهوات به گونه ای پاک و صافی می گردد که به واسطه کشف و شهود ادراک می کند که موجودی جز حق تعالی تحقق ندارد، و ممکنات صورت هایی هستند که خداوند در آنها تجلی کرده است؛ انسان جلوه کامل خداوند است؛ لذا خودشناسی سعادت حقیقی را در پی دارد (ابن عربی، 1405ق، ج 2، ص 297).
شناخت سیر روح، شناخت نفس است و هر کس که خود را بشناسد، مفارقات بالاتر را خواهد شناخت و این شناخت همچنان ادامه دارد تا اینکه منتهی به معرفت حق اول می گردد و خواهد دانست که همه آنها مقهور اشعه نور ابهر و کبریای انور حق تعالی هستند؛ و کسی که خود و پروردگار خود را بشناسد، می یابد که طبیعت و فطرت و ذاتش امر ربانی است و در عالم جسم و جسمانی غریب است و بیگانه، و هبوطش به دنیا به مقتضای طبع و فطرتش نیست؛ چون ذات انسان که امر ربانی است، شایستگی بهشت و همجواری پروردگارش را دارد و ازاین روست که طالب عالم آخرت است؛ اما به دلیل اصطکاک با مسائل دنیا و مزاحمت های عارضی بر ذات و طبعش، خود و پروردگار خود را فراموش می کند؛ دچار ظلم به خویش می شود و به دلیل خروج از طبیعت و ذات خویش، شایسته رانده شدن و دوری از درگاه حق تعالی می شود؛ زیرا به او اخطار داده شده بود که «ولا تکونوا کالذین نسوا الله فأنساهم أنفسهم أولئک هم الفاسقون» (حشر: 19؛ صدرالمتألهین، 1411ق، ج 5، ص 301)."