چکیده:
موضوع صفات خداوند در علم کلام از دو جنبه وجود شناسی و معنا شناسی مورد بحـث و بررسی قرار میگیرد. جنبه وجودشناسی به ارتباط صفات و ذات الهی میپـردازد. ذات خداونـد عین وجود اوست ؛ بر ایـن اسـاس صـفات برآمـده از حقیقـت وجـود و وجـوب وجـود اوینـد .دیدگاه های وجودشناسانه اوصاف الهی به شش دسته کلی تقسیم میشود. پرسش این اسـت که علامه حلی چه رویآورد وجودشناسی در اثبات ذات و صفات انتخـاب کـرده اسـت کـه از یک سو اشکالات متکلمان بر فیلسوفان بر اندیشه او وارد نشـود و ازجهـت دیگـر اشـکالات و نقدهای فیلسوفان بر متکلمان نیز بر دیدگاه ایشان وارد نشود و آیا روش ایشـان بـا نقـل نیـز منطبق است ؟ علامه حلی با تلفیق روش فلسفی و کلامی و تطبیق آن با نقل ، روشی در اثبات ذات و صفات به وجود آورده که در این رویآورد اشکالات غزالی بر فیلسوفان (قدم عالم و علم خدا به جزئیات ) رفع میشـود و از طـرف دیگـر اشـکالات فیلسـوفان بـر متکلمـان در مـورد هماهنگی نظام فکریشان مرتفع میگردد. وی در این راه قدم به قدم نظـام خـود را بـا نقـل تطبیق میدهد.
خلاصه ماشینی:
"(حلی، ١٤١٣ق : ٢٩٦ ) خواجـه نصیر طوسی میگوید: وجوب الوجود یدل علی نفی المعانی و الاحوال و الصـفات الزائـد عینا؛ یعنی وجوب وجود حق تعالی دلالت بر این دارد که او در اتصاف بر صفات ، نیازی به هیچ چیز دیگری ندارد، نه بر معانی قدیم چون علم ، قـدرت و حیـات و نـه احـوال ، چون عالمیت و قادریت ، به صفات زائد بر ذات نیازی نیست ، بلکه ذات حق تعالی بـرای اتصاف کفایت میکند و این همان عینیت ذات و صفات است .
(لاهیجی، ١٣٨٣: ٢٤٣؛ حلی، ١٣٨٧: ٦٥-٦٤) علامه در کشف المراد میگوید: «وانما قید الصفات بالزائده عینا لانه تعالی موصـوف بصفات الکمال لکن تلک الصـفات نفـس الـذات فـی الحقیقـه و ان کانـت مغـایره لهـا بالاعتبار»(علامه ، ١٤١٣ق : ٢٩٦) علامه صفات را مقید به «زائد در عین » کرد به خاطر اینکه خدای تعالی به صفات کمال متصف است و ایـن صـفات را نمـیتـوان از ذات او سلب کرد، اما این صفات در حقیقت و در متن واقع ، همان ذات واجـب و عـین ذات او میباشند، هر چند در اعتبار و به لحاظ مفهومی غیر از آن هستند.
روی آورد علامه حلی مبتنی بر تلفیق روی آورد فلسفی و کلامی است و چـون روی آورد فلسفی که مبتنی بر وجوب وجود است برای او مسائل را حل مـی کنـد آن را پایـه قرار می دهد و می تواند براساس آن تمام صفات ثبوتی و سلبی را که ذاتی واجب الوجود است بر اساس آن اثبات کند و از جهت صـفات ثبوتیـه بـه کمـک وجـوب وجـود کـه «موجود الذاته موجبه الغیره » است می تواند عینیت ذات و صـفات را نیـز اثبـات کنـد و احتیاجی ندارد که همه صفات را به صفات سلبیه برگرداندع چون واجب الوجود می توانـد دارای همه صفات کلامی باشد."