چکیده:
تعامل انسان با موجودات دیگر بر محور معرفت و شناخت صورت میگیرد. به همین سبب معرفتی که از یک روش و از طریق یک قوّه و مجرای ادراکی خاص به دسـت آمـده اشسـت ، شیوه اثباتی آن نیز باید بر پایه همان روش و از طریق همـان قـوّه و مجـرای ادارکـی خـاص صورت گیرد. نمیتوان اثبات یک شیء عقلانی را که با قوّه و ادراکات عقلی صورت میگیرد با قوّه و ادراکات حسی و تجربی و حتی نقلی، سلب یا رد نمود. بر اساس این اصل ، نوشتار حاضر به دنبال کشف روش کلامی در اندیشه های اعتقـادی و دینی شیخ صدوق است . اگرچه نام روش بر این نوشتار نهاده شـد، امـا مـراد از روش در ایـن پژوهش ، نوع قرائت و نگاه ، و نیز نوع رویکردی است که اندیشـه هـای کلامـی صـدوق را در مواجهه با گزاره های کلامی بازخوانی میکند. در این پژوهش برای رسـیدن بـه ایـن مهـم از روش تحلیلیـ توصیفی و از شیوه جمع آوری اطلاعات بر اساس اسناد بهره گرفته شده اسـت . حاصل این نوشتار، عبارت است از اینکه رویکرد شیخ صدوق نسبت به گزاره های کلامـی بـر اساس عقل سامان یافته است . به عبارت دیگر، خلاف آنچه مشـهور اسـت کـه صـدوق یـک متکلم نقلی و اخباری است ، شایسته است وی را یک متکلم عقل گرا دانست تا یک اخبـاری و محدث صرف .
خلاصه ماشینی:
"(طبریآملی، ١٤١٥ق : ٢٤٥) و نظیر همین روایت را ابن عباس از پیـامبر خـدا, نقل کرده ، میگوید: «نحدث بکل ما نسمع منک ؟ قال : نعم ، إلا أن تحدث قوما حـدیثا لاتضـبطه عقولهم فیکون علی بعضهم فتنۀ»؛ میتـوانم هـر آنچـه را از شـما شـنیده ام بـه دیگران منتقل کنم و به آنها بگویم ؟ فرمود: بلی؛ ولی با گروهـی کـه ذهـن شـان توان فهم و نگهداری این مسائل را نـدارد، ایـن مسـائل را مطـرح مکـن ، چـون موجب فتنه خواهد شد.
مفید با این اعتقاد صدوق مخالف بوده است و چنـین بـه نظـر مـیرسـد کـه او صدوق را یک جدلی میدانست ، ولی اختلاف او بـا صـدوق در ایـن مسـئله اسـت کـه صدوق ، وظیفه شخص کارشناس را محدود به توضیح و بیان کردن احادیث میدانست ، چرا که او تمایل نداشت که از آن احادیث بسیار دور شود و چندان بـه تفسـیر و توجیـه آنها بپردازد که سازگاری و توافق میان این احادیث و تحقیق و پـژوهش اسـتقلالی بـه وجود آورد، ولی مفید معتقد بود عقل در مقدمات و نتیجه گیریهای خود به یاری سـمع (وحی) نیازمند است .
(مطهری، ١٣٨٠: ج ٦: ٩٦٣) ابن سینا به وسیله این برهان اثبات واجب کرده است (همان )، و صدوق بـا اسـتدلال خود از یک سو اثبات صانعی میکند که پدیدآورنده ای ندارد و از دیگر سو ایـن صـانع را قدیم میپندارد زیرا موجودی که پدیدآورنده نداشته باشد، قدیم خواهد بود."